دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب فرزاد شجاع
|
دنیا دردستانتان می چرخد و
تا انتهای کوچه ای که
به بن بست می رسم ،
رسم این است
تنهاییم را بریزم دردهانم و
دلم را پهن کنم میان حرف هایتان .
حالا تا نزدیکی دلت دالانی نصب می کنم
پرازتابلوهای سبزو
سرخ.
دنیا درنگاهتان می چرخد و
من
درنهایت این راه
می رسم
به اشکهای پیاده ای که
پشت هزارپرده پنهان شده اند
وتو
هنوزدردقیقه های دیوانه
دست به دست می شوی.
اکنون هرچه می چرخم
نمی رسم به چرخشهای چرخی که
درزاویه ای دیگرمیانمان می چرخد.
دنیا درما می چرخد و
این چرخش دوباره را
ازپشت هزاران چشم
که ازکودکیم پراست
توانسته ام
به تصویردیگری تصور کنم .
حالا
پایان آسمان درکدام زمین خلاصه می شود و
دنیا
درکدام حنجره می رقصد ؟
نه تو
نه من
که تنها پایان همیم
درهمهمه های امروزمان .
کجا ؟
این دایره می ایستد .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.