يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر مهرداد میمند (مهرداد)
آخرین اشعار ناب مهرداد میمند (مهرداد)
|
برگل چه گذشته است، به باران نتوان گفت
وان داغ چه کرده است، به یاران نتوان گفت
در سیل غمش عمر، به گرداب فنا شد
یا خانه خرابیم ، به طوفان نتوان گفت
میرفت و مرا جان به لب آمد ، چه بگویم
جز شاد نمودی دلم ، افسوس به پایان نتوان گفت
چون از تو بجز لطف نیاید ،چه بخواهم ؟
ای یار میازار ، که آسان نتوان گفت !
گیرم که نه در باب رضائیم ، کجائیم ؟
چون فاصله ای نیست که حرمان نتوان گفت
میخواستم این جان ، که به قربان تو گردد
آنجا که تو هستی ، مرا جان نتوان گفت
من آن توام ،یا تو زمن ، یا همه مائیم
آنسان که شنیدیم، به انسان تنوان گفت
هر بار در این چرخه از خویش به خویشیم
این دور چه باشد،که به دوران نتوان گفت
سی پاره فرستی که مرا رخ بنمائی
ای خوب که هستی که به قران نتوان گفت
از مهر تو فریاد ، که مهرداد در این شعر
میخواست بگوید سخنی کان نتوان گفت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.