زندگی آنچنان هم بد نیست
صبح زود است ، زمین در تپش است
دختری روی چمن زار هوس می رقصد
نور آفتاب روی خواب آلودگی رویش روز
مرز حیرت پیداست
بین یک کوه و یک نقطه دور
فاصله ، مرگ ، محبت کم نیست
پشت هر بوته ای شاید باشد
حلزونی که رمیدست به نمناکی خاک
عنکبوتی شاید باشد
گوشه طاقچه خانه یمان
و غذایش شاید هست
شپش بینش ما
گاه گاهی ز جا برخیزیم
رو به آسمان بدویم
علفی را بکنیم
زیر لب مزه کنیم
مثل یک اسب ، شکیبا باشیم
در دل دشت بچریم و به وسعت برسیم
وقت بی تابی ها
زیر ابری برویم
سایه اش را به فراموشی باران ببریم
زندگی آنچنان هم بد نیست
زندگی فرصت یک تجربه است
مثلا با پُکی بر سیگار
می توان فرصت درک نیکوتین را هم داشت
زندگی لحظه ای تنهایست
لحظه ای با یک زن
لحظه ای با یک مرد
زندگی طعم غریبی دارد
طعم یک میوه کال
طعم شیرین حیات
طعم تلخ تریاک
زندگی یک شمع است در نفیر یک باد
زندگی یک شک است
در رسیدن به یقین
زندگی لحظه ای بی تابی ست
وقت بی تابی ها
رفتن از جاده حیرت بالا
آنقدر هم بد نیست
امید بخش و زیباست