يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب احمد الماسی
|
به روانی چشمه
به بلندای آبشار
به افشان گیسوی دریا
به شکوفه می مانی
هنگامیکه ترنم
به تماشای تواضع ات می آید
هنگامیکه طوفان
ناز ِ ساحل را می شکند و تو آرام
دلجویی آغاز می کنی ....
و اعماق درد را می کاوی
شاید برای درمانی
و گرنه التیامی ....
کوچه های گستاخ ناهموار نیز
نبض آرام تو را می شناسند
که آهنگ گام هایت را از دور
به خود نوید می دهند ....
ای صنوبر !
چه خوب قامت انسان را دست می کشی !
تا دیباچه های رنگین
به عزم نقاشی بر دیوار
قلم را
به شاخه رزهای عاشق
هدیه دهند
تا در ترجمان با هم بودن
زمزمه ای در یال ِ نازک شعر
آغاز کنی
و غزلی را
در نگاه باغ
وسعت دهی ....
چه غزلی !
که شقایق را نیز خندانی....
تقدیم به بانوی فرهیخته " فرهین رام "
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.