بسمه اللطیف
منزل جانان
تضمین غزل یکم دیوان حافظ شیرازی
۱
در آن لحظه که می بندند صف انواع باطل ها
برای کشتن نور حق و نابودی دل ها
برآور دست یاری را که مانده پای در گل ها
《الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها》
۵
چو بوی شیوه بهبود از این دوران نمی آید
مرا غرق شرابی کن که از آن مستی افزاید
در آن مستی بی پایان که شب تا صبح می پاید
《به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاده در دل ها》
۱۰
چون از حال خوش مستی به خود می آیم و کم کم
به هشیاری در این بیغوله پیچان می شوم از غم
درون چشم هایم می نشیند اشک چون شبنم
《مرا در منزل جانان چه جای عیش چون هر دم
جرس فریاد می آرد که بر بندید محمل ها》
۱۵
به خاک مهرورزانش چراغ لاله می روید
که جان بوی محبت را هم از آن لاله می جوید
به مانند کسی کز خودپرستی دست می شوید
《به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغانگوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها》
۲۰
در آن لحظه که امّیدت شده در زندگی زائل
به دست روزگار خود شدی بازیچه ای کامل
به خود می آیی و می گویی آن دم ای دل غافل
《شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها》
۲۵
به بدحالی خود دیدم که در وضعیت حاضر
زبانم نیز گردیده است از وصف و بیان قاصر
چرا مانده است قلب من چنین بیحاصل و بایر
《همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن حالی کزو سازند محفل ها》
۳۰
گذر کن مهدی از لاطائلات بی حد واعظ
بپوشان دیدگان شوخ وضع و ناخوش جاحظ
به روی حضرت جانان شو از روی صفا لاحظ
《حضوری گر همی خواهی از او غائب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها》
۳۵
#مهدی_رستگاری
نهم فروردین سال یکهزار و چهارصد و چهار خورشیدی
بیست و نهم مارس ۲۰۲۵ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۱۲۳۰
یاد حضرت حافظ را گرامی داشتید
خرم و تندرست باشید