پروانه من ،
شمع تو ،
تو پر نور و زیبا،
من عاشق و رسوا،
گرمای تو،
یا گرمی وجود من ،
سوختن یا زندگی ؟
راه دیگری نیست،
انتخابم را کرده ام
عشق...
_____________
سوار بر باد
چون برگی آزاد
روان به سمت نور
با دلی شاد،
هم آواز با پرندگان ،
رها بر پهنه آسمان،
به مانند ماه و ستارگان
با حسی زیبا و بی بدیل،
و نجوایی در دل کوهساران
با پژواکی جاودان،
که دیگر
فریب جاذبه را نخواهم خورد
پیاده نخواهم شد از اسب باد...
________________
مشت می زنم بر دیوار
محکم
محکم تر
تا جاری شود خون دستانم
می شکنم این دیوار
این قفل
این زنجیری که می فشارد پاهایم
چون شیری غران
نعره می زنم بر سختی حصارم
تا انعکاس صدایم کر کند گوش آسمان
مگر این حصار بالاتر از فولاد است ؟!
___________
به نام مهربانترین
سلام و عرض ادب خدمت اساتید بزرگوار.
بین این نوشته ها سرگردان بودم
راستش نتونستم یکشونو به عنوان پست جدا انتخاب کنم
تصمیم گرفتم هر سه تا شو بفرستم
ان شالله که لایق چشمان مهربان شما باشه...
داداش کوچیک همه شما
و خاک پای همه تون
مهدی...
یا حق...