عجوزه ی صیغه ای******
اومدو کنار مرد نشست و شروع به
غذا خوردن کرد.
خدای من از کدوم در وارد شده
همه جا بسته بود....
مرد تاچشمش به اون افتاد شروع به پرخاش کرد ... لباسش رو کشید
وتا دم در اون رو کشوند
وگفت :دیگه هیچ وقت اینجا نیا فهمیدی؟
مرد جوان در رابست .دوباره پس از چند دقیقه در به صدا دراومد...
مرد پاشد ودر را باز کرد.دوباره اون بود
این بار آرایش خود را پررنگ تر کرده بود ...چشمانش چه گیرا شده بود.
اما مرد دلش نلغزید و گفت مگه نگفتم
هیچ وقت دیگه هیچ وقققققققت
این دور و بر پیدات نشه
تموم شد دیکه ولم کن ...
سپس در رو محکم بست و راهش نداد
اما اون سمج تر از این حرفها بود
پس از اندک زمانی این دفعه از روزن پنجره داخل شد ویواشکی آمد وکنار مرد نشست...
مرد تا چشمش به اون افتاد سرش داد کشید ودوباره بیرونش انداخت.
اما دوباره اومد و این بار از دیوار...
مرد به تنگ اومد و
عجوزه ی صیغه ایِ فقر رو
عقد دایم کرد ...
با آمدن عجوزه ی فقر ،زن جوان خانه
چمدان بست و
برای همیشه رفت...
_________________________
_________________________
شادی ماهی******
🤷♀️🤷♀️🤷♀️🤷♀️
ماهی چرا نشستی
یه گوشه تنهاهستی
غصه نخور قشنگم
ماهیِ رنگارنگم
فکری برات میکنم
من غُصَه تومیخورم
اینجورنشین زارِ زار
زانوی غم در کنار
پاشووُجَست ُخیزکُن
شنای تُند و تیز کن
میخوام بِرَم به بازار
بگو خدا نگهدار
برات همدم میارم
غمخوارِ غم میارم
همرَنگ وهم زبونِت
رفیقِ آب و نونِت
جَست بزنی توهوا
عینِ پرواز رو اَبرا
شَبا برات ستاره
از آسمون بباره
روشن بشه جهانِت
دنیا بشه به کامِت
نبینم بازم غمت
بشم فدای سرت
اخماتو واکُن بِپَر
غم روبزارپشتِ در
دارم میرم به بازار
بگو خدا نگهدار!!
🐠🐠🐠🐠
لطفا نرو به بازار
نده دلمو... آزار
جای نفس ندارم
واسه اینه که زارم
دیگه این تُنگ تَنگم
گرفته جونم کَم کَم
نا ندارم تو جونم
از زندگی به دورم
دلم میخواد رهاشم
تو قلب دریا جاشم
یا یه رودِ شناور
عینِ آغوش مادر
غمی ندارم اونجا
نمیشناسم سرازپا
بالا سرم ستاره
دوستام هزارهزاره
دلم تنگه واسه ماه
بزار جلو پام یه راه
تُنگ بلوررو بشکن
شادیمو رقم بزن
یالابشکن قفسو
آزاد کن این نفسو
دریاصدام می زنه
دریا وطنِ منه
_______________________
لبخندِ آدم برفی******
برف بیصدا اومده
پشتِ دیوارِ سنگی
بجُزسفیدنیس انگار
خبری ازهیچ رنگی
چه تابلویی خدایا
سفیدم رنگی زیباس
مثل یه خرسِ قطبی
یاغازی نازو تنهاس
رفتم مداد آوردم
اون تصویروکشیدم
مثل یه گنجشکی زود
توی اون برف پریدم
هوای برف و مداد
منو سرِ شوق آوُرد
لحظه های سَردمو
اون هواباخودش بُرد
تموم کردم نقاشیم
باسکوتُ وهیچ حرفی
آخرین تصویرِ من
لبخندِ آدم.....برفی
____________________
یه دوست خوب******
یه دوست خوب هستم
همیشه پیشت هستم
نیستی دیگه تو تنها
اگه ما بشیم دوتا
"منیار مهربانم "
بیا بشین کنارم
ازشرقُ ازغرب میگم
ازشمال تصویرمیدم
جنوب میریم تو دریا
با قایقی رو آبها
میخوای بریم گلستان
تو یه فصلِ زمستان
گُلهای رنگی... دارم
کاخ های سنگی دارم
خواستی بیاوگوش کن
نگاهی به خرگوش کن
زرنگ و باهوشه اون
همسایه ی موشه اون
ازهرجایی میگم من
اخبار بهت میدم من
از کفترِ نامه بَر
از خد ا و پیامبر
اگه گفتی کی هستم
تو قلبِ تو نشستم
بله یه دوستِ دانا
کتابم من ، مرحبا
زیباااست..