دوشنبه ۶ اسفند
نقاشِ مست شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۶۰۷۴
بازدید : ۶ | نظرات : ۰
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
نقاشِ مست
بهر اینکه مست شوم ،
پیاله ای شراب ، زعشق ترا ، سرمیکشم
تنم اینجاست ،
اما به آسمانها پرمیکشم
بوم و سه پایه مهیاست
خود را روو بوم میکشم
اما آزادی ام را
خیلی لاغرمیکشم
همه ی بی عملیم را
روی منبرمیکشم
وقتی پُرعمل میشم ،
پیروِ راستین علی میشم
آنوقت خود را همچو قنبرمیکشم
آنوقت با خیال راحت ،
خود را به راههایی خوشبو،
پُرازعطرِ عود و عنبرمیکشم
آنوقت است که خیلی شیرین میشوم
خود را چون شیرینیِ تر میکشم
روی دیوار این سلول
که ندارد هیچ درب و پنجره
چندتا پنجره و یک درمیکشم
پای شیطان را بسی شَل میکشم
خوب است اعوجاج به جان آن کریه
به او گویم : آیا بَدی ست برتری ؟
او را بس شرّمیکشم
لاشخوریش را
به یقین ، گَر میکشم
چون نمیدانم ،
او را ،
یک مخنث ، نیمی ماده ،
نیمی هم نَر میکشم
با توکل به خدا
خیلی روبراه تر از دیروزم
خود را درمقابلِ ابلیس پَست ،
همچون یک یَل میکشم
بهمن بیدقی 1403/12/3
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.