این دلنوشت هست برای زمستان پارسال تصمیم دارم دلنوشتای قدیمم رو از این به بعد بزارم تا اونا هم یه یادآوری بشه:
بند1:
من هستم مردی
که هست پر از تردید
بین دو راهی هستم
هنوز جون دارم یا خستم
تردید که مسیرم ، میدرخشه در دود
یا قرار دارم در مسیر مردود
مثل درخت در باد
دارم امتحان پس میدم ، تو سرما
که پایدار میمونم در باد
یا اینکه کم میارم میرم بر باد
تردید که آلودگی شهر من
به خاطر اگزوز ماشینا ُ ، دود و مودِ
یا به خاطر گم شدن انسانیت ، توی کوچه بوده
تردید که این سختیا
به خاطر پیشرفت هستش
یا به خاطر خوشگذرونی ، یه سری آدم پسته
تردید که کارگری ، داره جون میکنه از دل
به خاطر تبلی و نخوندن درسه
یا طرف لیسانسه هستش
داره کار میکنه اونجا ، برای خرج بچه
تردید که کسی به یاد دیگری هستش
تردید که دردل شما ، جایی برای من هستش
یا که جایی ندارم در دل ُ
فراموش شدم در ذهن
تردید که برای رفع دردا
باید بخورم الکل
یا کار درستیه ، میریزم در خود
همخوانی:
دیدی یه آدم ، خودشُ یه عمر ، تو آینه ندیده
وقتی میره جلو آیینه ، میبینه یه آدم خسته
درسته توی آبگینه ، بوده ، یه آدم خسته
ولی میرم ، با این قلم حتی ، راه باشه بسته
بند 2:
تردید که کدام نسل بوده درجنگ
نسل اولی که بوده ، زیر گلوله بنگ بنگ
شاید نسل دوم ، که از بچگی آسایشش صلب هست
یا نسل سومی که همه با هم قهرن
تردید که باید بکنم ، این سوالا رو در بند
یا ولشون کنم برن دربند
یا بجایی پاک کردن، صورت مسئله
بگردم پی ، حل مسئله
من از تولد بودم در تردید
که نسل دومیم یا سومی با تردید
شاید هستم نسل دومی
چون تاثیرات جنگُ دیدم ، در خانواده و جسمم
سایدم نسل سومی
چون ندیدم هیچ ، صحنه ای از ایران و رزم هم
تردید به اینکه ، کار درستی کردم
که در برابر ظلم ، سکوت پیشه کردم
یا که باید میرفتم جلو
با یه تیشه در دست
تردید که خوب بودم یا بد
خر بودم یا ببر
بعضی اوقات خواستم خوب باشم ، ولی خریت کردم
محبت برا کسی کردم ، که کفتار بودش ، داری میبینی یه ببر ، که بقیه زخمیش کردن
دیگه نمیکنم تردید
چون راهشُ فهمیدم ، چطور باید دید
فکر کنم ،تیک زنم مسیری که ، ص باشه
به جواب خیلیاش رسیدم ، با رفیقم تنها
اگه سخت بهم گذشت توی دنیا
برای کسی طلب نکردم از ، جنس این دردا
اگه من تلخ بودم ، تو شیرینُ شاد
من حقیقت بودم ، تو حرفات هست روون ، در مسیر باد
همخوانی:
دیدی یه آدم ، خودشُ یه عمر ، تو آینه ندیده
وقتی میره جلو آیینه ، میبینه یه آدم خسته
درسته توی آبگینه ، بوده ، یه آدم خسته
ولی میرم ، با این قلم حتی ، راه باشه بسته
فانوس