اوضاعِ شِکرآب
جایی که شِکر هست ،
کژدمان حریصند
جایی که شِکرآب است ،
کژدمان حریصتر
درست است که سخن ،
ظریف است ،
برلبِ این ملتِ شاعر
اما اتحاد هم مهم است
چونکه دَم بدَم ،
این کژدمان نیشو،
میشوند خبیث تر
اینهمه مجنون ، میشوند مریض تر
دیواری که ساختند بین مردمان ،
لحظه به لحظه ،
میشود بلندتر، میشودعرض تر
گُنده گویی هاشان ،
دَم بدَم ، میشود غلیظ تر
تقوای سخن که هیچ ندارند
تقوای عمل هیچ ندارند
خود را شارع میدانند
خود را صاحبِ اشاره میدانند
لامصب نیشِ کژدم ، مثلِ برق میمانَد
روزبروز قویتر، روزبروز پریزتر
روح مردمان یکریز،
جغول بغول تر،
درمیان روغنِ عملهاشان ، پُر جِلِزوِلِزتر
دَم بدَم مردم مرئوس و ایشان ، رئیس تر
اینجاست که اعتراضها میشود سلیس تر
افکار، لحظه به لحظه ،
از آبکی درمی آید و میشود غلیظ تر
دُورِ تک تک کژدمان شعله ها برافروختن ،
یعنی مرگی خاموش برای آنهمه نیش
آیا عملی ازاینهمه عدل، سلیس تر؟
بهمن بیدقی 1403/11/12
دست مریزاد