پنجشنبه ۴ بهمن
قوچ شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۳۵۲
بازدید : ۲۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
جنگ بود
جنگ بود وُ
به چیزی جز تو فکر نمی کردم
به گودی کمرگاهت
که مرتعِ قرقاوُل های کوهی ست
به حیات وحشِ بی خطری که شبانه
در پوستِ تو بیدار می شود
حتماً روزی روزگاری جنگل بودی
من ولی خورشید را لابه لای پتو پیچیده ام
که مبادا سایه ی جُعلَقَم
از پشت به من شلیک کند
جهانِ تاریکی داریم
مثل آن کشتارگاهِ متروکه که خودش را
با تصور گذشته سلاخی می کند
باور کن هر گلی می بینم
از بهار هم نارو خورده،امّا
درختِ انجیرِ حیات
از طعمِ صدای تو آب می خورد
تا من در زندگی بعد قوچی شوم
که بین دو شاخِ او ماه روییده است!!
قوچ
پژمان بدری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام سوررئالی زیبا باتصویرسازی عالی و طنزی ملیح
سلامت و شاد باشید.