باز کن در را برایت یک بغل آورده ام
دفتری از شعرهای نو ، غزل آورده ام
اول صبح آمدم از خواب بیدارت کنم !
طعم شیرین و گوارای عسل آورده ام
قصه های عاشقی و قهر و بوسه بی شمار
یک طبق آرامش از عهد ازل آورده ام
خاطراتی ماندگار و خواندنی هایی قشنگ
شادی افزون ، غصّه را حدّاقل آورده ام
بعد مدت ها سکوتم را شکستم عشق را؛
با قَوامی درخورِ شأنت عمل آورده ام
مو نخواهد رفت لای درز آرامش ببین؛
پای ماندن در کنارت بی خلل آورده ام
اسب وحشی دلم را کرده ای رام خودت !
دست و پا بسته به دامانت کُتل آورده ام
با تدابیری به زیبابی و تکراری به لب ؛
"دوستت دارم تورا" ضرب المثل آورده ام
دور ماه صورتت از کهکشان ، سیاره ها؛
مشتری،کیوان و پروین و زحل آورده ام
پاچه گیری های چشمانت مسلمان می کُشد
این غنیمت هدیه از جنگ جمل آورده ام
خلوتی را کن مهیا تا که مست از مِی شویم!
شیشه ای از کاشفِ بین الملل آورده ام
پسته و بادام و چیپس از دکّه های بین راه؛
لا به لای پیک هامان این مَچل آورده ام
پاسی از شب هم گذشته زیر نور آسمان؛
عشق پاکی در میان سینه حل آورده ام
بی قرار بله ات هستم بگو تا نام خود ؛
را نویسم در کنار اسم زیبایت سِجل آورده ام
"پونه"ها افشرده ام از هر نفس در باده ام
عطر نابش را فقط در این محل آورده ام
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
کُتل : اسب زین کرده
مَچل : تنقلات
بسیار زیبا و با احساس سرودید
احسنت به شما و طبع لطیفتون که اینقدر زیبا میسرایید
پیروز و دلشاد باشید