يکشنبه ۳۰ دی
|
دفاتر شعر حسین گودرزی تشنه
آخرین اشعار ناب حسین گودرزی تشنه
|
سوگند به قُدسی نگاهای پر از جاذبه ات جان
دلیار ترین یار
زهمان لحظه آِغاز و نخستین
که شدی صبح و دمیدی به تمامم
زتو آغاز شدم
تا به نهایت
شده ام ختم به آن خاطره ی خلسه آغاز
که بردی به چپاول تو تمام و همه ام را
الا حضرت دلیار..........
خودت واقفی یا نه
که جادوی نگاهت چنان جذب نمودم
که رفتم زخودم
تو شدم و محض تمنا
دلیار ترین یار
آن دم که دمیدی
ای صبح ترین صبح
گشتم زتو آغاز
شدم مرغ گرفتار
حالا که تو هستی به جانم
اَمن نگهت مامن و کاشانه جان است
آغوش گشا
ذوب نما درخودت این دلشده، دلیار
تا یک شوم از بودن در تو
می خواهمت ای صبح
تورا .....از خود بی خود
تا سمت خدایم
سوگند به قدسی نگا های پر از جاذبه ات جان
آغاز تویی تو
از بهر دل مرِغ گرفتار
هم آبی و دانه
هم خوانی و خانه
ای صبح ترین صبح
هستم همه دم مست تمنا و تقاضا
هر لحظه کنم بانگ به صد واژه زیبا
ای عشق ترین عشق...
ای حضرت دلیار.......
با عشق تورا دوست بدارم
با عشق تورا دوست بدارم
با عشق تورا دوست بدارم
#حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثل همیشه