سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 27 دی 1403
  • شهادت نواب صفوي، طهماسبي، برادران واحدي و ذوالقدر از فداييان اسلام، 1334 هـ ش
17 رجب 1446
    Thursday 16 Jan 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      كسي كه واعظي دروني نداشته باشد ، موعظه هاي مردم سودي به او نمي رساند. امام محمد باقر(ع)

      پنجشنبه ۲۷ دی

      قبیله آبشاران

      شعری از

      لیلی احمدی

      از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۱۷۶
        بازدید : ۹   |    نظرات : ۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر لیلی احمدی

      بیا ...
      بیا به رنگ بلوطیِ
      همین خاک
      خانه ای بسازیم ...

      کلامت سرآغاز رُستن  است
      همیشه واژه هایت
      طعمی تازه می دهند

      سالهاست خاطرِ
      خشکِ رود را رقصیده ام
      گلّه را هر صبح
      به چراگاه عشق برده ام
      در غروب به سوگِ
      خیال اسبان نشسته ام 
      با ماه به قعر چاه
      سفر کرده ام
      و چقدر مویه هایم 
      بوی آتش می داد ...

      دستانت آبستن رویشند ؛
      با موسیقی آبشاران
      غزلی خیس بخوان
      صدایت بلندای
      خاطرِ مخمل کوه است

      هرشب مرا
      به میهمانی ستارگان ببر
      زوال همه نگاه ها
      در چشمان توست
      گذرِ جویبارِ دامنه ات
      حیرانم می کند
      با حضورت
      قلبِ باستانیِ قبیله می تپد

      کنار درختان کُنار
      تبسمِ نقره نشان را
      با چشم زخمت ایمن ساز ...

      چه شکوهی
      از سرانگشتان
      چشمانت می بارد
      در وزشِ طلایی نگاهت
      ماه بر رخسارم شعله می کشد
      و من تازگیِ پیراهنت را می بویم
      بوی بلوط می دهی
      و شقایق بر گرمی دستانت 
      واژگون می شود

      (کال چشمِ) ایل...
      قصه ی آمدنت را سالهاست
      در گوش اسب و گندم زار 
      به نجوا نشسته ام
      و هر شب در هراس باد
      رویای تورا نوشیده ام
      تو بوی پونه و
      آویشن می دهی
      و قلبت مِفرغیست
      گنج نشان !
      همه تو را زیسته ام
      و عمیق ترین خاطره ها را
      با تو قلم زدم
      تو از قبیله ی منی
      از تبار آبشاران

      ای بی کرانه
      تو پیوند زدی
      اَرجن را به بادام
      و ابر را به دریا
      و خاطره را به کوه
      و شعر را از پلیدی تکرار
      به نور شستشو دادی

      نگاره های جاودانت
      بر قلعه های باستانی
      هماره می درخشند

      بیا ...
      بیا به رنگ بلوطیِ
      همین خاک  ...
      خانه ای بسازیم




      #لیلی احمدی❤️ ✍️
       
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

      محمد باقر انصاری دزفولی

      ،

      آرمان مشایخ

      نقدها و نظرات
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۲ ساعت پیش
      باعرض سلام
      بسیاردلنشین بود
      درودبرشماشاعرگرامی
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2