دوشنبه ۲۴ دی
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
چه تنگ کردن تو را دنیا و آستین ستم بسیار
که من خاموش باشم زبان بی عدم بسیار
پریشانی گذر کن وزین خان توشه بگذر
چه بد عهدی و سنگین دل گریبان قلم بسیار
ز توهین بر شعورم باد بخندن رفتگان از من
شکسته قلب ز ویرانی که رنج خاطرم بسیار
که شرم آید گذرکوهی بیند بی نصیب در بند
هزار افسوس بر این دنیا که تلخ رسم بسیار
چه ارزش کز عمر بنازی جان دلبر چشمکی تو
وزان کاری بودزخمم ز شیطان دام بسیار
بیا ازراهنمای دورگردون زگیتی رونمایم کن
چه بیشرمند جفاکاران ز وحشت خام بسیار
کی تواندنادانی به ایمان کندقد بلند خانی
چو بشارت استاد ز علم فرزانگی نام بسیار
توکل کن از خویش دانی سزد از نوری یزدانی
وزین هاله ی نادانی برون رو وگرنه تلخی کام بسیار
آنچه ز پیری میدهند درجوانی باید گرفت
به جوانی فزونی که در پیری خله توانم بسیار
شاه آن باشد که برتخت جهانی کند خدمت عالی
قدرت طلبی زخم دارد به درگاهش خدم بسیار
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.