سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        باغِ بي تو

        شعری از

        حسام يغمايي مقدم

        از دفتر پنجره نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۵۵ شماره ثبت ۱۳۴۹۶
          بازدید : ۸۶۳   |    نظرات : ۷۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسام يغمايي مقدم
        آخرین اشعار ناب حسام يغمايي مقدم

                باغِ بي تو...
         
        اي گُلِ بي آفت
        خنجري كُن خارت
        منم آن پروانه ي هم باغت
        اين تو و اين سينه ي بي تابت..
        تو بزن راحت كُن       رحمتي برمنِ بي طاقت كُن!
        زندگي فصلِ خزان است بي تو..
        دل مداوم نگران است بي تو..
        اشك پروانه روان است بي تو..
        تو بزن راحت كن       مرگِ من شبيه جان است بي تو..!!
        اي گُل بي آفت:
        آخر اين رسمش نيست..
        بي تو جانم،بودنم بي معنيست
        هر نفس، شكنجه ي دلتنگيست
        به خدا ادامه اش بي رحميست
        باكم از خنجر نيست..
        توبزن راحت كُن        رحمتي بر منِ بي طاقت كُن!
        با تو‍أم ناز گُلِ من:
                     دگر خسته ام از زجر كشيدن!
        درين باغِ تُهي ازتو پريدن..
        از اين عشقِ دروغين آفريدن..
        زلب هاي علف ها بوسه چيدن..
                   دگر خسته ام ازاين دوري و..اين نرسيدن!     
        دلم گرفته ازطعنه شنيدن!
        بيا آه اي گل من..          
                           زساقه خنجري كَن..!!
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        حاج امیر

        ،

        علیرضاجهانگیری نوین

        ،

        حسام يغمايي مقدم

        ،

        فرزاد بهارا

        ،

        مهران کاظمی

        ،

        پروانه نیک اندیش(تنها)

        ،

        صدیقه محمدجانی ( نسیم )

        ،

        عبدالرضا نیسی(سکوت سرد)

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        رضا جوکار

        ،

        اصغراروجی(غریب)

        ،

        سید ظاهر موسوی

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        کبوتر باران(حسين باران)

        ،

        اعظم گليان ( ماهور )

        ،

        محمد دهقان

        ،

        بهناز رستمی(سبزینه)

        ،

        امیر محمدی ارکانی (صادق)

        ،

        سيد محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        زهرا بازیار(صحرا)

        ،

        م ی (لولی وش)

        ،

        لادن آهور (بانو)

        ،

        سامان سعیدی (سالار اشک)

        ،

        حسن غفاري

        ،

        فرهین رام

        ،

        حسن حسینی

        ،

        سید علیرضا خوانساری(بیدل)

        ،

        علی افشاری (فانوس)

        ،

        مهدی خدایی (آیدین)

        ،

        زیتا رضایی

        ،

        مسعود مرهونی

        ،

        حامد شریفی(عرش)

        ،

        مشکوة توکل

        ،

        مسعود میناآباد

        ،

        حبیب الله نبی اللهی قهفرخی

        ،

        امیر علی مطلوبی (سخن سنج تبریزی)

        ،

        زهرا زمانی(نیروانا)

        ،

        سپنتامینو

        ،

        ابوالفضل خداوردی

        ،

        داریوش خطیر

        ،

        فرزاد شجاع

        ،

        علی صمدی

        ،

        فرشته محمدی

        ،

        سید حسن ضیابری

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4