چهارشنبه ۱۷ بهمن
قهقه شعری از حسام رجبی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ ۱۹:۴۰ شماره ثبت ۱۳۴۶۴۵
بازدید : ۱۲۹ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب حسام رجبی
|
تو در حال رفتن بودی
من،
پشت پنجره کوچک تر می شدم
و اتاقِ سر خورده ی من،
ساعت ۶ بعد از ظهرِ یک مدرسه
شد
حتی حواست جمع نبود
آخرین نگاهت
زمستانِ کبیسه را به خانه آورد
حواست نبود
به اثر انگشت سرما
که روی تنم جا ماند!
به تیمارستان درونم
که ویارِ شکستنِ قرص را
با دندان داشت ..
این صدای قهقه های من نیست
تو خودت لبخندهای مرا
بزرگ کردی
و تظاهر را به صورتم
پیوند زدی
تو در حال رفتن بودی
همه برای من،
دست تکان می دادند!
|
|
نقدها و نظرات
|
درودها خدمت استاد استکی | |
|
سلام شاهزاده خانوم هیچوقت فکر نمیکردم دلم برا مدرسه تنگ بشه منم باخودم هم حس نبودم اما شعر دیگ باید تن داد ممنون از حسن نظرتون و وقتی که گذاشتین | |
|
سلام ممنونم از نگاه پر مهر شما | |
|
سلام استادم عزیزم درس پس می دیم | |
|
سلام داداش خیلی مخلصم ..خوشحالم به چشم هات آمدن | |
|
سلام درود ها ممنونم از نگاه پر مهر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و سرشار از احساس بود