چهارشنبه ۵ دی
قهقه شعری از حسام رجبی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۴۶۴۵
بازدید : ۳۴ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب حسام رجبی
|
تو در حال رفتن بودی
من،
پشت پنجره کوچک تر می شدم
و اتاقِ سر خورده ی من،
ساعت ۶ بعد از ظهرِ یک مدرسه
شد
حتی حواست جمع نبود
آخرین نگاهت
زمستانِ کبیسه را به خانه آورد
حواست نبود
به اثر انگشت سرما
که روی تنم جا ماند!
به تیمارستان درونم
که ویارِ شکستنِ قرص را
با دندان داشت ..
این صدای قهقه های من نیست
تو خودت لبخندهای مرا
بزرگ کردی
و تظاهر را به صورتم
پیوند زدی
تو در حال رفتن بودی
همه برای من،
دست تکان می دادند!
|
|
نقدها و نظرات
|
درودها خدمت استاد استکی | |
|
سلام ممنونم از نگاه پر مهر شما | |
|
سلام استادم عزیزم درس پس می دیم | |
|
سلام داداش خیلی مخلصم ..خوشحالم به چشم هات آمدن | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و سرشار از احساس بود