پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر محمد باقر انصاری دزفولی
آخرین اشعار ناب محمد باقر انصاری دزفولی
|
سرگردان 561
شوم تنها و سرگردان نگیرم تا در آغوشت
فراموشم شود جانم، کنم گر من فراموشت
خدایا فرصتی فرما، که یار آید در آغوشم
شبی آرام و پاورچین، ز باغ چشم مدهوشت
بیا ای یار من امشب، برای این دل زارم
که با هر بوسهای از لب، شوم یکباره بیهوشت
شدم من مستِ دیوانه، اسیری در غل و زنجیر
که از چشم تو گشته چون غلامی حلقه در گوشت
شدم بییار و بییاور، غریبی، بیکس و بیجان
درون سینه میریزم، غم چشمان مینوشت
بیا ای عشق جا مانده، مکن هرگز فراموشم
که احساسی نهفته در دلِ پر نغمهی جوشت
خروش عشق سوزانت که طغیان کرده بر باقر
خزانی در نمیگیرد در این سرمای لب پوشت
#محمد_باقر_انصاری دزفولی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثل همیشه
زیبا و دلنشین
سروده اید
⚘⚘⚘⚘
رقص قلمتان ابدی