درود جناب هداوند عزیز
به دفتر شعر کمترین خوش آمدید
رونق و صفا آوردید
زحمت کشیدید و قابل دانستید
درمورد فرمایش های حضرتعالی اگر اجازه بفرمایید چند خطی تقدیم کنیم:
ا- در مورد " غزل غزل خدا حافظی را ....
همانگونه که مطلعید در گذشته های دور و نزدیک در سایت مابین اولویت و ارجحیت کلاسیک با نو بحث بوده
و چون سایت وزین شعر ناب آموزشی هم هست و زمینه رشد و تعالی شاعران نو پا را هم فراهم مینماید سخت گیری و اعمال سلیقه توسط تعداد معدودی از اساتید محترم شاید چندان ضروری نباشد
در گذشته شعر پارسی محبوس انجمن های شاعری ،دانشکده های ادبیات و غیره از این قبیل بود ولی در دنیای جدید پرو بال گرفته و کم مانده است شعرا بیکار شده و هوش مصنوعی بسراید
بعلاوه در حال حاضر غزل اسباب دست شعرای دیوانی شده یعنی سیاسی است که خود حتما بهتر میدانید
ذکر نام حضرتعالی نشانه از ارادت کمترین دارد
و از اینکه موجب رنجش خاطر شما شده ام پوزش میطلبم
کاش زودتر فرموده بودید تا انجام وظیفه مینمودیم
خلاصه حلمان کنید
2- در مورد افراغ اندیشه و دلسروده "خودم
موقع تشییع جنازه ام..
باید که دلسروده های کمترین معمولا چند لایه هستند
از ساده سطحی تا عمیق دور دور
ظاهر آن عشق به اهل بیت و بیان عقاید شیعه است
ولی عمقی فلسفی دارد
همان فلسفه معمول وجود، مرگ و زندگی ....
بنابر این افراغ اندیشه است
3- در مورد قالب افراغ اندیشه فرموده بودید بطور خلاصه باید گفت که این قالب در درجه اول بداهه است و سپس تفکر و اندیشه در دستیابی به معنی موجب دسترسی به عمق سروده میشود
سروده های بسیاری هستند که با چینش واژه ،صف نمودن آرایه ها و استفاده از انواع صنایع شعری زیبا ، روان و سرشار از احساس خلق میکنند ولی از نظر معنی عمق چندانی ندارند
در صورتی که افراغ اندیشه تعقل و تفکر را اصل میداند و در کنار احساس و عواطف به خلق معنی عمیق میپردازد
4- هالتر بزنم
اولا بداهه نیست
گلایه از وضعیت ورزشی است
که حسد و کوته فکری موجب محرومیت ورزشکاران میشود و همه میدانند
و کسانی که کمترین را میشناسند و از جوانیم مطلعند برایشان تازگی ندارد
لذا دلنوشته است
خرم و تندرست باشید
در مورد افراغ اندیشه برداشت های خاص خودم را دارم
تصورم آن استکه در بیشتر سروده ها مثلا سروده های استاد مانا و دوستانش
تخیل احساسی وجود دارد که بعضا بر اساس اطلاعات شخصی یا عمومی بوجود می آیند
ولی در افراغ اندیشه
تخیل عقلانی و حکمت آمیز موج میزند و موجب برانگیختگی احساس میشود
و سایر مشخصات این قالب عظیم و شگرف
که چون قلم کمترین قاصر و گاهی تند است عین نقد و بررسی همین موضوع که توسط استاد بانو عجم تدوین شده را ارائه مینمایم امید که مفید واقع شود:
افراغ اندیشه نقد بانو عجم
جمیله عجم(بانوی واژه ها)
۲۲ ساعت پیش
بانام ویادخدا و
درودبرشما استاداندیشمند وآگاه جناب احمدی زاده عزیز
مثل همیشه کوتاه امابسیارزیبا وسرشارازمعنابود
برطبق گفته های خودتان درمورد افراغ اندیشه که درجایی اشاره کرده بودید :
🌼افراغ اندیشه یعنی آنچه را که می اندیشم , بنویسم و به زبان خاص خودم اندیشه ام را به جای آنکه به نقطه ای مبهم و کور نزدیک کنم ؛ به گونه ای استخراج کنم که قابل رویت باشد.
این زبان سبک خاص خود را دارد و به هیچ کس شبیه نیست, من نیامدم شبیه این و آن بنویسم , من باید خودم و نوشته های خودم و تفکر و احساس خودم باشم و نه دیگران ؛ حتی در مقابل افراغ اندیشه دیگران.من هیچ کس نیستم الا خودم.هدف از افراغ اندیشه بیان این است که احساست مانند اثر انگشت متعلق به خود انسان است.به نظرم نباید سعی کنیم که مثل دیگران بنویسیم باید سعی کنیم زبان خاص خودمان را داشته باشیم.به جای اینکه اندیشه ای را که داری به ورطه ی فراموشی بسپاری آن را روی کاغذ یا هر چیز دیگری بیان میکنی یا افراغ میکنی.\\\"))
🌼واقعا هم قلم شما خاص خودتان است وزبان شعری متفاوتی دارید وهرکس بااشعارشما آشناباشد به محض دیدن شعرتان می فهمدکه شعرازشماست
🔷️افراغ اندیشه همانطورکه ازنامش هم پیداست براندیشه وتفکرپشت شعربسیارتاکید دارد درعین اینکه تصویرهم دارد
الان این کوتاه شماهم همین ویژگی رادارد واندیشه ای قوی پشتش هست که ذهن مخاطب رابه خوبی به بازی می گیرد واورابه چالش می کشاند تابه به عمق ومعنای اصلی شعربرسد...
علاوه براینکه چندتصویرهم درشعرهست:
♦️بنداول :
دراز کش در نادانی
خفته است!
خوابیدن به حالت درازکش یعنی لم دادن وبی خیالی خوابیدن درازکش بودن درنادانی تصویری زیباپرازکنایه است که اینگونه نادانی چقدرهم ضربه می زند به اطرافیان یعنی برایش مهم هم نیست که این نادانی چه بلایی ممکن است سربقیه بیاورد شکل خوابیدنش هم ازاردهنده است پاهاشودرازکرده ومانع عبورومرور راحت دیگران است روی گنداین نادانی اش همه راهم آزارمیدهد ...
♦️بنددوم:
بوی تعفن عقلش
هوای باغچه همسایه را
لجن مال می کند.
این بند هم یک کنایه قوی دارد
یعنی این بیشعوری و ادعای عاقل بودن بوی گندش بلندشده
وهوای اطراف راهم آلوده کرده
♦️وبندآخرهم که درواقع مثل رباعی ضربه ی آخرراشاعرزده
همسایه برای نجات باغچه اش
صدها نهال اندیشه می کارد.
کاشتن نهال اندیشه بسیارتصویربکروزیبایی است
یعنی بوی گندوتعفن این بیشعوریها و این بی عقلیها جوری هوای اطراف راآلوده که همسایه صدها نهال کاشته تابلکه هواتصفیه شود...
🧊فقط یک نکته به نظرم آمدوآن اینکه کلمه ی همسایه دوبارپشت سرهم تکرارشده که می توان یکی راحذف کرد تاشعریکدست تروزیباترشود
به این شکل:
دراز کش در نادانی
خفته است!
بوی تعفن عقلش
هوای اطراف را
لجن مال می کند.
همسایه برای نجات باغچه اش
صدها نهال اندیشه می کارد.
🍂🍁🍂🍁🍂
امان ازنادانی که نه تنها خودانسان رانابودمی کند بلکه براطرافیان هم تاثیرگذاراست وباعث آزارواذیت بقیه هم میشود ...
امان ازهوای لجنی بیشعوری که همه جا را آلوده وخراب می کند
نمونه اش دراطرافمان زیاداست مثل همین جنگی که درهمسایه گی مان براه افتاده وتاوان بیشعوری یک عده راباید مردم مظلوم غزه بپردازند .....
یک عده نفهم ازخدابی خبر دنیارلجنی وآلوده می کنند ویک عده برای تمیزکردنش بایدزحمت بکشند و بیاندیشندکه چگونه این خرابکاریهارادرست کنند واینگونه هست که آرامش ازتمام جهان می رود .....
وقتی که هوای اطرافمان آلوده باشه نهال های اندیشه ای که کاشته میشه هم آنجورکه بایدبه ثمرشایدننشیند...
🌻یاداین ضرب المثل معروف افتادم
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که درآفرینش زیک گوهرند
بدون شک رفتارو تصمیم گیریها ونفهمیهای ما انسانها بر هم تاثیرمی گذاردو بیشعوری که دیگرازهمه چیزبدتر است به قولی یک آدم دیوانه یک گرهی می اندازد که صدتاعاقل نمی توانندبازش کنند وتروخشک کنارهم می سوزند به خاطربی عقلی ونفهمی یک نفر
حالا خوبه همسایه عاقل باشه ونهال اندیشه بکارد ودنبال راه حل درست باشه وای به زمانی که همسایه هم خودش نادان باشه دیگه غوزبالاغوزه عین الان دنیای اطرافمان 😔
مکتب افراغ اندیشه هایتان پرفروغ بادتاهمیشه
ببخشید که کمی فضولی کردم استادبزرگوارم