شعری ندیدم درخورِ ، والاییِ یک مرد
تا گل کند گلدانِ عطرافزاییِ یک مرد
با این همه زحمت که روی دوش او بار است
الحق ستایش می کنم شیداییِ یک مرد
ای کاش جای گیر دادن یا که ردیابی ؛
سنگ صبوری ها شود آساییِ یک مرد
از جانِ او لبخند ریزی می بَرد با عشق؛
بی ذوقی و طبعِ بد و سرماییِ یک مرد
با مهربانی در کنارش با دو فنجان چای ،
حل می شود بی تابی و تنهاییِ یک مرد
آن وقت میبینی که در طوفانِ بی مهری ؛
موجِ وفا دارد ، دلِ دریاییِ یک مرد
با اعتماد خاطری که می دهی بر او ؛
یکسان ببینی سیرت و سیماییِ یک مرد
گاهی که کم می آورد با چشمکی شیرین؛
پنهان شود غم ها پسِ حاشاییِ یک مرد
دستان او سقف است روی سر وَ خواهد کرد؛
محکم ستون خانه ، پابرجاییِ یک مرد
جاری کنی عشقت به قلبش! میشوی حتما ؛
دار و ندارش یا همان ، داراییِ یک مرد
قلبِ خطرها می رود هنگام سختی ها ؛
تشویق دارد اوجِ بی پرواییِ یک مرد
دیگی که میجوشد درونِ خانه تأثیرش؛
شرط است بر خُلقِ بد و زیباییِ یک مرد
دشتی پر از "پونه" کنم فرش قدم هایت !
کم دارد اصلا زندگی ، لالاییِ یک مرد
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─