دلبرم رفت و دلم رنجیده شد
از دو چشمم اشک ها باریده شد
ناله هایم رفت تا هفت آسمان
گریه ام در گوشِ او نشنیده شد
فکرِ او همراهِ من شد هرکجا
از لَبم، لبخند هم برچیده شد
با غَمش از تَن توانم کَم شد و
مویِ روشن بَر سَرم روییده شد
از شَبی که من ندیدم صورَتش
روحِ او در خوابِ من خوابیده شد
تا دلم عاشق شد و وابسته شد
مهرِ او از ما چنین پوشیده شد
آمدم از راهِ رسوایی ولی
دستِ رَد بر سینه ام کوبیده شد
اینکه اینگونه دِلم شد غرقِ خون
تا که فهمید او لَبش خندیده شد
غنچه یِ بُرَّنده یِ پُر خار بود
دیگری آمد،گُلِ ارکیده شد
زیرِ آن حَجم از غَمش زانو زدم
عمرِ من غارت شد و دزدیده شد
او برای دیگران تالاب بود
تا رسید این وقتِ ما،خشکیده شد
شهدِ شیرینی برای دیگران
شوری اش بر بختِ ما شوریده شد
خوب در بازی مرا مغلوب کرد
زیرِ پایش قلبِ من کوبیده شد
پاس کردم درسِ این دلدادگی
نمره ام یک بیستِ کوشیده شد
پُرسشی دارم به قَدِّ آسمان
از خدا که پر زِ بالم چیده شد
بر همایون شاد بودن شد حرام
خنده اش در راهِ او بخشیده شد
سلام