.❤️┉❈♡﷽♡❈┉❤️ .
در رَگانَم خونکه نه ، عشقِتو جاریمیشود
هَجمهی فکر و خیالَت کوهساری می شود
بند بندِ پیکرم سویت دَوانست هر زمان
کوب کوبِ قلبم آهنگِ بهاری می شود
شستِ روحِ من خبردار از رموزِ چشمِ تو
سِیرِ آفاق اینچُنین بنیانگُذاری می شود
ماهیِ جانم به قلّابِ نگاهت گیر و بند
جَستوخیزِ عاشقی در بیقراری میشود
آب و نانم را بگیر اما کمی پیشَم بمان
صومِ ساکت دلسپردن رازداری می شود
قسوتِ جَبرِ فَلَک بر درد و تب گَر حُکم زد
هفت خاجش چاربرگِ سوگواری می شود
بَرنِشین راءسِ مقابل بُر بِزن اوراق را ...
خالِ دل دستآخری باشوق یاری میشود
🍃🌸🍃
پی نوشت :
محتوای غزل حکم دل ، نوعی مناجات نامه
و نیایش با حضرت حق تعالی است
و اصطلاحات ورق بازی در اثنای کلام ایمایی به برگ ریزانِ فصل پاییز دارد . ببخشید اگر ادراکِ جزییات این دلگویه با دقّت و درنگ و یقیناً با مطالعه ی بیشتر در رشته ی تخصصی زبان و ادبیات فارسی برای همگان حاصل می گردد .
🍃🌸🍃
غزلی ناب و زیباست
عاشقانه و عارفانه
دستمریزاد
موفق باشید