پنجشنبه ۳ آبان
شوق شعری از یاسر کریمی
از دفتر غزل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۲۳ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۳۳۲۳
بازدید : ۲۱ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب یاسر کریمی
|
سحر از شوق تماشای تو دیدن دارد
گر تو باشی ته این قصه شنیدن دارد
گر نباشی چه بگویم به قمر کز غم تو
اشک حرمان شده و قصد چکیدن دارد
گر بر آیی ز خسوف ای مه من بی پروا
بعد از آن نقش جهان تازه کشیدن دارد
هر که همراه شود با غم من می داند
بعد غربت لب گرم تو چشیدن دارد
گر بیای که ببینم رخ زیبای تو را
لب حیرانم از این صحنه گزیدن دارد
پای بی تاب دلم سوی تو آمد اما
کس به کاشانه نباشد، چه رسیدن دارد
همه شب در تن من رخت سیاهی می گفت
صبح ما گر رسد این جامه دریدن دارد
آسمان گر چه نمی گفت ولی می دانست
ناز این دلبر فتانه خریدن دارد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برشما جناب کریمی عزیز
بسیارزیبا ودلنشین
آفرین