شعر اول:
،" باردار "
می شود...
《شعر》از تو...
...تا رِژه برود ...
در دفتر شاعری که
هرشب قبل از خواب.
قرص ضد بارداریش!را ...عمداً فراموش می کند !
گفتم که این شعر را با خط بِریل
بنویسند :
تا شاید...
درختی می شدم در باغ وحش ، نگهداری
"پانداها"..
که انگشت های بی مزه ام...
در گلوی یک نفر،
حداقل یک نفر ،گیر کند!
کاش زنگ خانه ای همسایه مان بودم ...
که
اتصالیش را گَردن
باران های بی موقع ...خیابان، بَغلی انداخته است...
زایشگاهی ام... منتهی به سردخانه...
که کودکی هایش را
با وسواس خاصی...
کمی...فقط کمی ...
پس از تولد ..
.فریز ،می کند!!!!
شعر دوم:
"عزیزم "
تا همیشه ،اسم کوچک توست...
حتی اگر تمام !
شناسنامه ها ، باطل شوند!
بعد از گل یا پوچ چشمانت ...
به بدقولی پاهایم فکر میکنم که ..
قرار بود ...
کسی را دنبال نکنند!
اما من , به نداشتن عادت دارم!
حالا بگو...
باز به کدام خیابان قول نرسیدن ...داده ای؟
که شبها پیاده روها اینقدر شلوغ است؟
(حسام رجبی)
درودارجمند