دختر عمویم....

بانام ویادخدا و
درودبرشما جناب فریادی عزیز شاعرجوان وتوانمند
زیبا وجالب بود
🌼میشد گفت عین یک داستان کوتاهه
گرچه یکی دو پاره ی شاعرانه ای هم داشت
مثلا صبحانه ی تنهایی ام آماده است
خیلی قشنگ بود
به عنوان یه داستان کوتاه بیشترمیشه بهش نگاه کرد
🌼🧊ببینید اگر این جمله ها را مثل یک داستان کنار قراردهیم چیززیادی به عنوان یک شعر دستگیرمان نمیشود
صبح است پنجره را باز می کنم اجاق را خاموش می کنم
صبحانه ی تنهایی ام آماده است روزنامه را باز می کنم تیتر بزرگ نوشته است*دختری تغییر جنسیت داد*
روزنامه را می بندم گوشی را بر میدارم
به دختر عمویم زنگ میزنم مردی با صدای کلفت می گوید الو...
گوشی را می گذارم پنجره را می بندم صدای خیابان ...
صدای قمری ها خاموش می شود گوشی را برمی دارم
پریشان باز...شماره ی دخترعمویم را می گیرم
در دسترس نیست...
درشعرسپید تخیل وعاطفه وبه طبع آن تصویرسازی باید بیشتر باشه
وموجزتر هم میشد بنویسید اگر بخشهایی را از آن حذف کنید یک شعر سپید شسته رفته می توانید ازش دربیارید مثلا اون قسمت دخترعمو واجب نبود که همون اول گفته بشه اون دخترکیه درپایان می توانستید اشاره کنید ....
🌼اون قسمت صدای خیابان هم زیبا بود وشاعرانه ولی درکل به نظرمن عین یک داستان کوتاه رمزآلود وزیبابود که د پاره ی شاعرانه هم داشت و من ازش لذت بردم
والبته باکمی ویرایش شعرم میشه
مثلا شروعش راعوص کنیدوبند اولش راکلا حذف کنید
من اینگونه ویرایش زدم :

صبحانه ی تنهایی ام
آماده است
روزنامه را باز می کنم
با تیتر بزرگ نوشته است
*دختری تغییر جنسیت داد*
گوشی را بر میدارم
به او زنگ میزنم
مردی با صدای کلفت می گوید الو...
گوشی را می گذارم
صدای خیابان ...
صدای قمری ها
خاموش می شود!
وای برمن
آن مرد دخترعمویم بود !

والبته این نظر من بود وممکنه دیگر دوستان نظر دیگه ای داشته باشند
درمورد پانوشت هم به نظرم هردوراه میتونه هم صواب باشه وهم غلط .....
ازنظر پسرعمو کارش درسته ولی دخترعمو شاید آینده خودش رادرمرد شدن بهتردیده وشاید مجبوراست که تغییر جنسیت دهد
عشق واقعی هم که صوابه غلط نیست پسرعموهم کارش درسته ولی باید ببینه که بهترین راه کدومه
ان شاالله که خیره....
ببخشید جسارتم را برادرخوبم شما راشاعری قوی می دانم وازشما شعرهای خوبی خوانده ام
موفق ترباشید ان شاالله