سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      جیررر

      شعری از

      پژمان بدری

      از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۲۹ شماره ثبت ۱۳۲۳۹۵
        بازدید : ۳۷۰   |    نظرات : ۵۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر پژمان بدری
      آخرین اشعار ناب پژمان بدری

      شعر اول: اتوبوس
      لبخند تو
      فرشی ست دستباف
      که هزار شانه به سر
      هر شانه اش را بافته اند
      بگذار با همین تصویرِ سه بعدی
      شروع کنم
      تا دیگران کمتر گله کنند
      غمگین می نویسم
      باور کن
      درختی که سال هاست
      روبروی فروشگاه
      سرپا ایستاده
      با من انگار نسبت خونی دارد
      که شبیه هم فکر می کنیم:
      تُنِ ماهی ها هر چه
      شنا کنند به دریا نمی رسند
      و رد پیاده رو را که می گیریم
      تنهایی در جیب اش آشیانه کرده
      عجالتاً تنهایی
      جوجه گنجشکی ست
      که از لانه ی خود
      به وسط خیابان افتاد
      من اتوبوسِ خواب آلودی هستم
      که ساعت ۶ صبح به اداره می روم
      و وقتی آینه بغل نگاهم می کند
      تنها آن درختِ آشنا را می بیند
      که به جای او تابلوی پارک ممنوع
      سبز شده است!!
       
      شعر دوم: جیررر
      ماندن
      به فکر ماندن نیست
      ماندن تو بودی سفیدِ سفید
      که برف پوستش را
      از زیبایی تو به ارث برده است
      و زیبایی فصلی بود
      که کاغذدیواری پژمرده هم
      چند بوته گُل داد
      حالا درها به هر دری زده اند
      تا بر سرم کمتر آوار شود؛
      جیرجیرِ رفتن،
      رفتن رفت
      جیرررجیرک ها
      از غمِ کدام سقوط
      سقوطِ ستاره
      شب را بی خواب کرده اند؟؟؟
      من آپارتمانِ یک لاقبایی که
      دلباخته ی مستاجرِ خود شده ام!!
       
      پ.ن:
      گاهی اجسام و اشیا به زبان خودشان با ما حرف می زنند!!
      ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
      با شما نامحرمان ما خامشیم(مولانا)
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۵۲
      درود
      جناب بدری اشاره به مطلب خوبی بود .
      اشیا هم جان دارند همین قدر که جانداری را سرگرم میکنند و از
      تنهایی خارج میکنند . کافی است .
      خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۳
      سلام آق محمدرضا کوچیک شمام
      اگر به چشم دل نگاه کنیم همه چیز در حال تسبیحِ
      جز انسان
      مخلصات خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۰۲:۱۰
      درود جناب پژمان بزرگوار
      اولی بسیار زیبا و شورانگیز بود
      مبین مشکلات جامعه
      خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۴
      سلام پدر جان ممنون خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۲
      سلام دوستان بااجازه سید کامنت خانوم سمیعی رو تیک نقد میزنم چون مطالب مفیدی توش درج شد شاید به درد کسی خورد یا بحث و سوالی شکل گرفت.

      درودتان جناب بدری شاعر گرانقدر خندانک
      اشعار زیبا و پر از راز و رمزتان را خواندم
      قلم بسیار توانمندی در خلق تصاویر و استعاره دارید و اشعار لایه مند و چالش بر انگیزست ،
      و مخاطب را با خود همراه می کند ،
      شاعر با خلاقیت و هوشمندی به زیبایی هر چه تمام با تصاویر روز مره و آشنایی زدایی به احساسات درونی( تنهایی ، اضطراب ، سرگشتگی ) خویش پرداخته و در این امر موفق است ،
      فراز های شعر بسیار درخشان و صمیمی و عاری از تعابیر پیچیده است ،
      اسم اشعار هم فلسفه ی و تعبیر خاص خود را دارد
      چرا اتو‌بوس و چرا جیرر؟!
      اتوبوس نماد سفر و روز مرگی در زندگی اجتماعی و تعارضات است ،
      البته شعر اتوبوس مرا بیاد یکی از اشعار زنده یاد بروسان انداخت ،
      ..‌هیچ قطاری برای یک گنجشک مرده بر روی ریل از خط خارج نمی شود و
      من گوزنی هستم که می خواست با شاخ هایش
      قطار را نگه دارد »
      و نام جیرر که مجموعه ای از صداااها را در بر دارد
      یک جور خود آگاهی بین این همه تضاد و سرگشتگی و بی پناهی
      مثل صدای جیرجیرک و عمر کوتاهی که دارد،
      تمام نشانه ها هم معنای ضمنی و هم در معنای مفهومی به یک مقصد می رساند
      و وقتی آینه بغل نگاهم می کند
      تنها آن درختِ آشنا را می بیند
      که به جای او تابلوی پارک ممنوع
      سبز شده است!!
      خیلی برام جالبه
      از نظر معنا

      پارک ممنوع
      توقف ممنوع
      یا
      زندگی ممنوع
      «بودن یا نبودن مسئله این است »

      در مورد این اشعار می شود بسیار نوشت و به تحلیل و تعامل پرداخت
      هم از منظر نشانه شناسی و فلسفی و روانشناسی

      من منتقد نیستم فقط آن چیزی را که درک کردم نوشتم
      براتون بی نهایت شاعرانگی و پویایی آرزومندم خندانک خندانک خندانک

      فیروزه سمیعی
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۸
      سلام بانو سمیعی
      شعری که از جناب بروسان درج کردید یکی از کارهای ایماژی بسیار قوی آن عزیزست
      کامنت شمارو تیک نقد زدم
      چون بنظرم مفید و سازنده بود
      نقد کلمات پر طمطراق توخالی نیست همین کلمات عاری از حسادت و کینه اس
      ممنون که وقت گذاشتین و خوندید خندانک
      ارسال پاسخ
      فیروزه سمیعی
      فیروزه سمیعی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۰۳:۴۵
      درودتان باد جناب بدری گرامی
      از حسن نظر و لطفتان صمیمانه سپاسگزارم خندانک
      دقیقا درست فرمودید؛ اشعار زنده یاد بروسان هم دارای تصاویر بکر و ماندگارست که مخاطب آن را به حافظه می سپارد و همین دلیل کافی است برای خاص بودن
      شعر یعنی همین در هر سبکی که باشد .
      و اشعار شما هم دقیقا چنین اِلمان هایی دارد .
      از همان فراز اول شعر
      لبخند تو
      فرشی ست دستباف
      که هزار شانه به سر
      هر شانه اش را بافته اند

      یعنی زیبایی
      اصالت
      فرهنگ
      همراه با ظرافت و پیچیدگی
      ناخودآگاه تصویر در ذهن خواننده به لطافت هر چه تمام می نشیند یعنی اینقدر تصویر جاندار و پویاست ، همان تصویر سه بعدی و قابل لمس
      زنده باد خندانک خندانک خندانک
      امیدوارم همچنان سعادت خواندن اشعار زیبای
      شما را داشته باشم.
      سرتون سلامت و دلتون شاد و تا همیشه شاعر خندانک خندانک خندانک
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۴۹
      خندانک خندانک خندانک
      علی نظری سرمازه
      پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۱۳
      باز هم درود بر جناب بدری
      واقعاً سپیدانه در صدری
      خندانک خندانک
      خندانک
      تُنِ ماهی ها هر چه
      شنا کنند به دریا نمی رسند خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۸
      سلام آقا علی کوچیک شمام خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۱۸
      یادمه یه تن ماهی
      در آخرین شناش
      به دیواره ی معده ام برخورد کرد
      و منقرض شد...
      خندانک خندانک
      خندانک
      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۲۲
      معده ام را
      به جرم فاجعه ی زیست محیطی
      معتاد کرده اند... خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۸
      فکاهی کوتاه شما بامزه اس
      مخلصین خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۹
      خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۷:۰۲
      درود...واقعا اون تیکه درخت رو تجربه شخصی دارم...لطیف بود شعراتون.
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۰
      سلام محمد عزیز
      ممنون که خوندی شاعر باید از لابه لای روزمرگی هاهم شعر بیرون بکشه خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۶
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      ساسان نجفی(سراب)
      پنجشنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۵
      درود بر جناب بدری عزیز..
      به به..زیبا و بازم زیبا..
      البت بسیار دلنشین..
      خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۰
      سلام ساسان جان ممنونم خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۷
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۰۰:۵۹
      تُنِ ماهی ها هر چه
      شنا کنند به دریا نمی رسند

      خنده ای تفکر برانگیز داشت خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۱
      سلام عارف جان قربانت
      هرچی گشتم شعری با این اسم پیدا نکردم خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۷
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۰۴
      شما را به خوانش شعر مخلوق تاریک دعوت میکنم خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۱
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۱۸
      درود زیبا بود
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۱
      سلام آق محمدرضا مخلصات خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۷
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      حسام رجبی
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۰۸:۴۴
      درود استاد ...زیبا زیبا...سرودید خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۲
      سلام حسام جان استاد خودتی ممنون که خوندی خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۷
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۰۴
      سلام پژمان جان
      چقدر روزآمد شعرهاتون
      چقدر تعبیر اتوبوس خواب آلود و ادامه اش ملموس هست
      نمیدونم میشه گفت که طرح اولیه شعر بر اساس تداعی نوشته شده؟
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۷
      سلام آق فرشید والا من شعر از یه تصویر یهویی شروع میشه معمولا و بعد به قول مهندسی شده پیشش میبرم

      راجع حذف کلمه ی پوست
      اگر نباشه برف چون سرده ممکنه سرد بودن معشوق و تداعی کنه
      از لحاظ احساسات...
      و به بسامد حروف هم لطمه میزنه
      قربان حضورت خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۸
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      فرشید به گزین
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۱۰
      یا اینکه کاملا از پیش فکر شده یا بقول بر و بکس مهندسی شده ؟
      بیشتر به شعرتون میخوره یه جور تداعی بوده و این جذابترش میکنه به نظرم
      اومجاییکه گفتین
      برف پوستش را از زیبایی تووبه ارث برده
      به نظرم چون برف زیر و روش یکی هست
      میشه پوست رو هم حذف کرد و گفت
      برف زیباییش را از تو به ارث برده
      البته شاید این برداشت خیلی سطحی باشه و نکته ای مورد نظر شما بوده که من نگرفتم
      زنده باشید خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۸
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فیروزه سمیعی
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۰۹
      درودتان جناب بدری شاعر گرانقدر خندانک
      اشعار زیبا و پر از راز و رمزتان را خواندم
      قلم بسیار توانمندی در خلق تصاویر و استعاره دارید و اشعار لایه مند و چالش بر انگیزست ،
      و مخاطب را با خود همراه می کند ،
      شاعر با خلاقیت و هوشمندی به زیبایی هر چه تمام با تصاویر روز مره و آشنایی زدایی به احساسات درونی( تنهایی ، اضطراب ، سرگشتگی ) خویش پرداخته و در این امر موفق است ،
      فراز های شعر بسیار درخشان و صمیمی و عاری از تعابیر پیچیده است ،
      اسم اشعار هم فلسفه ی و تعبیر خاص خود را دارد
      چرا اتو‌بوس و چرا جیرر؟!
      اتوبوس نماد سفر و روز مرگی در زندگی اجتماعی و تعارضات است ،
      البته شعر اتوبوس مرا بیاد یکی از اشعار زنده یاد بروسان انداخت ،
      ..‌هیچ قطاری برای یک گنجشک مرده بر روی ریل از خط خارج نمی شود و
      من گوزنی هستم که می خواست با شاخ هایش
      قطار را نگه دارد »
      و نام جیرر که مجموعه ای از صداااها را در بر دارد
      یک جور خود آگاهی بین این همه تضاد و سرگشتگی و بی پناهی
      مثل صدای جیرجیرک و عمر کوتاهی که دارد،
      تمام نشانه ها هم معنای ضمنی و هم در معنای مفهومی به یک مقصد می رساند
      و وقتی آینه بغل نگاهم می کند
      تنها آن درختِ آشنا را می بیند
      که به جای او تابلوی پارک ممنوع
      سبز شده است!!
      خیلی برام جالبه
      از نظر معنا

      پارک ممنوع
      توقف ممنوع
      یا
      زندگی ممنوع
      «بودن یا نبودن مسئله این است »

      در مورد این اشعار می شود بسیار نوشت و به تحلیل و تعامل پرداخت
      هم از منظر نشانه شناسی و فلسفی و روانشناسی

      من منتقد نیستم فقط آن چیزی را که درک کردم نوشتم
      براتون بی نهایت شاعرانگی و پویایی آرزومندم خندانک خندانک خندانک

      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۴۸
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۸
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      محمد گلی ایوری
      جمعه ۱۶ شهريور ۱۴۰۳ ۲۰:۳۳
      درود و احترام جناب بدری عزیز
      تُنِ ماهی ها هر چه
      شنا کنند به دریا نمی رسند
      و رد پیاده رو را که می گیریم
      تنهایی در جیب اش آشیانه کرده
      بسیار زیباست
      سلامت باشید که نعمتی بی نظیر است
      خندانک خندانک خندانک
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۸
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      معصومه خدابنده
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۰۴:۰۲
      سلام واحترام جناب بدری شاعر ارجمند
      درودهایم تقدیمتان بسیار زیبا سرودید
      موفق باشید قلمتان پرتوان
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۸
      🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۵۴
      درود و عرض ادب و احترام
      هر دو شعر زیبا و با احساس هستند به دور از تکلّف خندانک
      بمانی برای شعر و ...
      🌸🌸🌸🌸🌸
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فرامرز عبداله پور
      شنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۱۶
      درود
      زیبا و دلنشین و پرمعنا
      وعاشقانه سروده اید
      رقص قلمتان ابدی
      🌹🌺❤⚘
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آذر مهتدی
      يکشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ ۰۶:۱۵
      درود جناب پژمان بدری گرامی
      بعد از مدتها سری به نابیان عزیز زدم و این سومین شعریست که خواندم و جالب بود.
      آنقدر ‌که بیان قوی و تصویر سازی عالی بود نیازی به تفسیر ندارد انگار همه ما اتوبوسی هستیم که آینه بغل مان پا رک ممنوعیت را در خود نشان می دهد.
      از بچگی با این مقوله زنده بودن اشیا آشنا بودم و تمام تصورات کودکیم را در انعکاس اندیشه شعر زلالتان تان به وضو ح دیدم.
      سپاس از اشتراک گذاری آن.
      و تشکر از نقد زیبا فیروزه خانم گل
      خندانک خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۱
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      يکشنبه ۱۸ شهريور ۱۴۰۳ ۱۲:۵۶
      باسلام فراوان
      خواندم ولذت بردم
      قلمتان همیشه جاودان بادا
      شاعر بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      پژمان بدری
      يکشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۱
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2