سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 26 شهريور 1403
    13 ربيع الأول 1446
      Monday 16 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۶ شهريور

        شعر کودکانه حضرت رقیه (س)

        شعری از

        علیرضا قاسمی (آشیخ)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۰۴ شماره ثبت ۱۳۱۶۲۳
          بازدید : ۴۹   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا قاسمی (آشیخ)

         
        شعر کودکانه حضرت رُقَیّه (س)
         
         
        شبِ سومِ محرم که رسید 
        دخترم یه روضه ی جدید شنید
         
        روضه خون روضه ی دختری رو خوند
        با یه روضه ما رو کربلا رسوند 
         
        روضه خون می گفت تو دشتِ کربلا
        وقتی شد غروب و عصرِ عاشورا
         
        همه ی پَهلِوونا شدن شهید
        نه حسین(ع) ماند و نه عبّاسِ(س) رشید 
         
        خیمه ها رو دُشمنا آتیش زدن
        آدمایی که ستمکار و بَدَن
         
        میونِ آتیش و دود و نیزه ها
        تویِ بستر و میونِ خیمه ها 
         
        از خدا کمک میخواست به زیرِ لَب
        آقامون امامِ سجّاد توی تَب
         
        عمه گفت به بچه ها فرار کنید
        توی خیمه ها تو آتیش نَمونید
         
        بچه ها از خیمه بیرون پَریدن
        روی خار و سنگ و تیغا دَویدن
         
        خار و سنگ و تیغ پاهاشون و بُرید
        دشمن اما پِیِ بچه ها دَوید
         
        یکی گوشواره رو با گوش می کِشید
        یکی گفت طعمِ کُتَک رو بِچِشید
         
        یکی گفت عَموش شهید شده بزن
        یکی گفت گوشواره هاش برای من
         
        یکی گفت سیلی چرا لَگد بزن
        یکی گفت سه ساله رو بسپار به من
         
        شِکماشون از حرام پُر شده بود
        گریه های بچه ها نداره سود
         
        یِکیشون نگفت آخه گناه دارن
        یَتیمَن پدر یا مادر ندارن
         
        همه جوره بچه‌ ها رو هِی زدن
        آدمایی که بی مِهر و عاطِفَن
         
        واسَشون مهم نبود که دُخترن
        دُخترن طاقتِ سیلی ندارن 
         
        یکی از اون بچه ها رُقَیّه بود 
        دختری سه ساله با چشمِ کبود
         
        چادرِ رُقَیّه رو گرفت کِشید
        دختری که موهاشو کسی ندید
         
        دستِ بچه ها رو بستن با طناب
        توی گرما بدونِ یه قطره آب
         
        همگی راهیِ شهرِ شام شدن
        با یه کارِوانی از کودک و زن
         
        توی راه هر کی رُقَیّه رو می‌دید 
        توی دامَنِش هزار تا سنگ می چید
         
        سنگا رو به سمتِ اون پرتاب می‌کرد 
        نمی‌گفت که سنگا داره خیلی درد
         
        بچه ها به شهرِ شام تا رسیدن
        تو خَرابه ای گرفتن خوابیدن
         
        عمه زینب(س) کنارِ بچه ها بود
        بچه ها رو تو بَغَل گرفته بود
         
        بودْ خرابه نزدیکِ کاخِ یزید
        صدای بچه ها رو یزید شنید
         
        گفت چرا این بچه ها نمی‌خوابن
        چرا گریه می‌کنند و بی تابَن
         
        یکی گفت رُقَیّه تو خرابه ها
        شده دلتنگِ باباشو گریه ها
         
        اَمونِش رو بس بُریده اِی یزید
        واسه گریه هاش یه دَستوری بِدید
         
        بی حَیا گفت حالا که بابا می‌خواد
        سرِ بابا رو باید به بچه داد
         
        سرِ بابا رو آوردن رو به روش
        سر و دید رُقَیّه رفت یهو زِ هوش
         
        شد اسیرِ دستِ تلخِ سرنوشت
        طِفلَکی دِق کرد و رفت سمتِ بهشت
         
        روضه ی روضه خون اینجا شد تمام 
        حَلقه زد قطره ی اَشکی تو چِشام
         
        دخترم با حِس و حالِ بچگی
        گفت مامان میشه این و به من بِگی
         
        چطوری من می‌تونم با سِنِ کم
        حضرتِ رُقَیّه رو خوشحال کنم
         
        مادرم گفت گُلِ من با چادُرِت
        با وجودِ این حجابِ کامِلِت
         
        بیا نذرِ حضرتِ رُقَیّه کُن
        چادرت رو تا اَبَد سَرِت بکن
         
         
         
         
        شاعر : علیرضا قاسمی 
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۶


        🌸 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ
        عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ
        عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ
        سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى
        اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ
        اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ
        صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ
        فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ
        مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ الطَّیِّبینَ
        الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ

        اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ
        وَ عَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ
        وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا
        مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً
        بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ 🌸

        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۱۵
        در پناه خداوند متعال پیروز و سربلند باشید ، ممنونم
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۵۳
        درود بزرگوار
        آیینی شورانگیز و زیباست
        اجرتان با بی بی دوعالم خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۰۷
        درود جناب قاسمی
        زیبا و جالب سرودید
        و کلا حرکت جالبیه
        پیروز و دلشاد باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴:۵۹


        🌸اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوعَجّل‌فَرَجَهُم🌸

        ارسال پاسخ
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۱۵
        از لطف و محبت شما بسیار سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۵۵
        درود بر جناب قاسمی عزیز..
        خندانک خندانک
        اجرتون با امام عشق..
        خندانک خندانک
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۸:۱۶
        ممنونم برادر ارجمندم ، ان شاءالله شاد و تندرست باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۴۶
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شماشاعر بزرگوار

        راه حسین (ع)

        رهروی در راه حق، دلدادگی است
        بنده‎ی حق بودنت آزادگی است
        ایستادن رو به روی ناکسان
        ای رفیقان شیوه ی مردانگی است
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        علیرضا قاسمی (آشیخ)
        شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۰۰
        بسیار عالی استاد بزرگوارم ، خدا سلامتی و تندرستی به شما عنایت کنه خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2