يکشنبه ۴ آذر
خیابان شعری از محمد حسنی
از دفتر حیا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ تير ۱۴۰۳ ۲۳:۵۶ شماره ثبت ۱۳۱۱۸۷
بازدید : ۹۹ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب محمد حسنی
|
خیابان
خانه اصلی من شد
تا بی پرده
بی پنجره حرف بزنم
و بی هراسی
رک بگویم
اگر پنجره ی امیدم نباشد
پرده ها
به چه کار می آید..
بگذار بیافتد
تا همه بینند
خواسته های من چقدر با حیا بود
خواهشم چقدر زیباست
وقتی هنوز غریزه بر آن غلبه نکرده
و دست نبرده به هویتم
به عفتم
باید امروز
در دستاویز تظاهراتم
صدای لعن های باطن را بشنوم
که با همه ی تشریفات
می گوید
بیابانم
باید امروز
دست هایی که
در این دسیسه دست دارند را برید
و من امروز برای همین
آمده ام به خیابان
تا با یک دل خون بگویم
خیابان
خانه اصلی من شد
تا بی پرده
بی پنجره حرف بزنیم..
راستی
این کلمات:
خانه
خیابان
خون..
مثل آیه های قرانند
که با خواندن
به خدا می رسی..
محمدحسنی
|
نقدها و نظرات
|
سلام شاهزاده خانوم ممنون از لطف شما | |
|
سلام استاد عزیز سپاس از شما | |
|
سلام جناب مهدی پور استاد عزیز سپاس از لطفتان | |
|
درود جناب استاد انصاری سپاس از مهر حضورتان | |
|
سلام جناب عبدالله پور سپاس | |
|
سلام جناب رضایی سپاس از شما | |
|
سلام ادیب صدری گرامی سپاس در پناه خدا | |
|
سلام جناب سرمازه سپاس از شما | |
|
سلام ساسان عزیز ممنون که دل دادید در پناه خدا | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آفرینتان
درود بر شما جناب حسنی ارجمند
روز پر خیر و برکتی داشته باشید