سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        اگر می خواهی خوشحال باشی، پس باش.لئو تولستوی

        جمعه ۲۰ تير

        آهِ شاه

        شعری از

        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

        از دفتر نجوای جانسوز نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ تير ۱۴۰۳ ۱۴:۰۵ شماره ثبت ۱۳۰۹۷۲
          بازدید : ۱۶۷   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
        آخرین اشعار ناب مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

        نمی آید دگر عطر گل یاس
        نمی آید ز میدان از چه عباس

        چرا در عَلقَمه آه و فغان است
        غمی در سینه ی مولا نهان است

        ابوالفضل از حرم با مشکِ آبی
        روان شد با چه شوری و شتابی

        سپاهی از دَمِ تیغش فراری
        رقیه مانده و چشم انتظاری

        چنان حیدر به قلب لشکری تاخت
        لب‌عطشان مشک را در آب انداخت

        به اردوگاه عترت تشنه ها بود
        کمین در نهرِ عَلقَم دشنه ها بود

        ننوشیده ابوالفضل جرعه ای آب
        سکینه در حرم گریان و بی تاب

        زدند از کین به مشک و چشم سقا
        به دنبالش پریشان رفت مولا

        علمدار حسین دستی ندارد
        در این ماتم ز چشمان خون ببارد

        عمود آهنین بر فرق عباس
        فرات و آسمان شد غرق عباس 

        عَلَم در عَلقَمه افتاد هیهات
        ابوالفضل ای فلک جان داد هیهات

        خوش آن روزی که همراه برادر
        قدش می‌شد رکاب پای خواهر

        سپهدار سپاه شاه مظلوم
        رود تا عرش آهِ شاه مظلوم

        فرات ای تشنه ی لبهای عباس
        ندیدی غربت شبهای عباس

        ستون خیمه ی زینب شکسته
        علمدار حرم در خون نشسته
        ...
        یا علمدار کربلا
        ...
        مهدی بدری(دلسوز)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۳ ۱۲:۱۱

        🍃🌺🍃صَلّی‌اللهُ‌عَلیکُم‌یامُصطفینَ‌الاَخیار
        یاسیّدالشهداءیااباعبدالله‌یااصحاب‌الحسین‌الشهید🍃🌺🍃

        ستون خیمه ی زینب شکسته
        علمدار حرم در خون نشسته خندانک


        خندانک

        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۳ ۱۶:۴۸
        درود بزرگوار
        نوحه آیینی بسیار زیبا و شوورانگیز بود
        قلمت جاودان خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۵ تير ۱۴۰۳ ۲۲:۵۴

        🌷صَلّی‌اللهُ‌عَلی‌اباعَبداللهِ‌الحُسَین‌وَمُحِبّانِهِ‌اُجمَعین🌷

        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        چهارشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۳ ۱۴:۰۲
        بسیار زیبا سروده این شاعرگرامی
        خندانک خندانک خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۵ تير ۱۴۰۳ ۲۲:۵۴

        🌷صَلّی‌اللهُ‌عَلی‌اباعَبداللهِ‌الحُسَین‌وَمُحِبّانِهِ‌اُجمَعین🌷
        ارسال پاسخ
        مجید بهلول (میثم)
        چهارشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۳ ۲۳:۱۲
        درود‌بر‌شما‌جناب‌بدری
        بسیار‌عالیست
        موید‌باشید خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۵ تير ۱۴۰۳ ۲۲:۵۵

        🌷صَلّی‌اللهُ‌عَلی‌اباعَبداللهِ‌الحُسَین‌وَمُحِبّانِهِ‌اُجمَعین🌷

        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر
        شاهزاده خانوم

        و از خواب ها پرید از گریه ی شدید ااا اما کسی نبود اما کسی ندید
        سید مرتضی سیدی

        الهی به مستان میخانه ات ااا به عقل آفرینان دیوانه ات ااا به دردی کش لجه ی کبریا ااا که آمد به شانش فرود انما ااا به دری که عرش است او را صدف ااا به ساقی کوثر به شاه نجف ااا به میخانه وحدتم راه ده ااا دل زنده و جان آگاه ده ااا که از کثرت خلق تنگ آمدم ااا به هر جا شدم سر به سنگ آمدم ااا بیا ساقیا می بگردش در آر ااا که دلگیرم از گردش روزگار ااا میی ده که چون ریزیش در سبو ااا برآرد سبو از دل آواز هو

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1