سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        آدم برفی

        شعری از

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        از دفتر واژه های بی سرزمین نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ ۰۰:۱۵ شماره ثبت ۱۳۰۸۰
          بازدید : ۱۰۸۳   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
        آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)

        سرد است.
        زمستان هم خیال رفتن ندارد.
        دور از هیاهوی بهار جایی نزدیک دلتنگیها خودم را سخت در آغوش گرفته ام.
        نگران خودم نیستم.آنقدر یخ زده ام که به گرمای هیچ خورشیدی از خجالت آب نمیشوم.
        به آدمها بگویید آدم برفی را دلقک نکنند.
        من نه چشم میخواهم.نه شال.کنارم اگر عکس یادگاری هم میگیرید مواظب باشید سرما
        نخورید.به خلوتم زیاد دست نزنید.
        بگویید آدم برفی حالش خوب است اگر رهگذران بگذارند.همه را با دماسنج خودم
        سنجیده ام.همه تب دارند.از کنارم که میگذرند حرارتشان را حس میکنم.
        خدا میداند در چه تبی میسوزند.اما همه داغند.
        چقدر انسانها مریضند.اما تحسینشان میکنم.با اینهمه مریضی چقدر فعالند.
        لحظه ای آرام و قرار ندارند.من با تمام سلامتی ام زمینگیرم.
        با این شور و شوقها بیگانه ام.نه با زمین کار دارم نه آسمان.نه چشم دارم که
        ببینم اینهمه دلقک.نه دست که چنگ بزنم دامن کسی را...
        من سالهاست به سمت بی تفاوتی یخ زده ام.و نگاهم به راهی که ناتمام ماند
        میخکوب است.اینجا دنبال شمع و گل و پروانه نگردید.
        حوالی سرزمین من همه چیز روشن است.قندیل اشکهایم را به صد وسوسه نمیدهم.
        سکوت برف آنقدر سنگین است که فریاد میشکند در گلوی بغض...
        آسمان تو صاف است یا مه آلود فرقی نمیکند.من دنبال تفهیم تو نیستم.
        به غبار پشت شیشه تو کاری ندارم.
        تو برو آزاد تر از باد هزار سرزمین را فتح کن.من به همین زمستان قانعم.
        مدتهاست دیگر با تو حرفی ندارم.اینروزها بیشتر با خودم حرف دارم.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4