جمعه ۷ دی
نقش ترانه شعری از مجتبی یزدی صوفی
از دفتر دیوان صوفی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ ۲۰:۰۷ شماره ثبت ۱۲۹۱۵۸
بازدید : ۱۴۳ | نظرات : ۴
|
دفاتر شعر مجتبی یزدی صوفی
آخرین اشعار ناب مجتبی یزدی صوفی
|
همیشه در خیال من نقش ترانه میزنی
هزار زخمه بر دلم چه بی بهانه میزنی
من از حرارت تو و تو از هبوط شعله ور
چه آتشی تو درمیان، چه بد زبانه میزنی
هزار تار در من و نشسته روبروی تو
به تار و پود این دلم به تازیانه میزنی
به بحر گیسوان تو اگر وزد نسیم عشق
چه موجهای خون فشان که در کرانه میزنی
به گیسویت اسیرم و رها مکن مرا ز بند
به موج گیسوان خود چقدر شانه میزنی
چه ناوکیست بر مژه که در کمان ابرویت
چه نیک میکنی رها وُ بر نشانه میزنی
سیاهی شب از من و حلول ماه از تو بود
چو فطر کعبهای مگر که درب خانه میزنی
الا که برق چشم تو شده طلوع صبح من
چو آفتاب شعلهای تو در زمانه میزنی
چو قهر تو کُشد مرا عذاب نیست، زندگیست
چو حکم و مصلحت بود چه عادلانه میزنی
بیا ببین که صوفیِ دریده جامه آمده
عنان بریده بس که ساز، عاشقانه میزنی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مجتبی یزدی( صوفی)
۱۴۰۳۱۲۴
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.