ین غیر عادی است که هر شب هوای تو
با بغض سر کشی که شبیه ترانه هاست
این سوی کوچه بر سر راهم نشسته است
گویا همیشه منتظر چشمهای ماست
دیشب که در حوالی میدان چشم تو
چرخیدم و به کوچه غمگین هفتمین
وارد شدم ستاره دنباله دار عشق
رخ وانمود بر لب فواره زمین
بر درب هفتمین وسط کوچه اسم تو
حک بود مثل رمز ورودت به قونیه
آنجا که نقش حضرت منظومه ای بلند
ممهور شد به سیر و صعودت به قونیه
درهای شهر بر در هفتم که میرسند
بر طبق پیشگویی مولای شعرمان
یک راست تا حوالی چشم تو میدوند
چشمی که قفلها زده بر پای شعرمان
تقصیر از نگاه تو بوده . فقط همین
فکر خیال اهل محل را نکرده ای
اصلآ تو با نبودن بی وقفه ات شبی
با قلب پای بسته ما تا نکرده ای
هرگز مباد بی سر و پاهای روزگار
جرآت کنند در شب مستی که نیستی
از قندهار هاری این کوچه های تنگ
سرکش شوند سمت گسستی که نیستی
تاریخ ما پر از تبرستان عاشقی است
با عشق و شعر و خون تن ما را سرشته اند
تاریخ کامل طبری حال و روز ماست
تاریخ را همیشه تبرها نوشته اند
جغرافیای چشم تو تاریخ مبهمی است
هر جا که پا گذاشته ام رد پای توست
از چشمه خلیج همیشه قشنگ پارس
تا کوچه های خسته خوارزم جای توست
اندیشه های من همه اش درد میکند
وقتی که نام پاک تو را چوب میزنند
از روز نحس ماندن قاجار بی پدر
هر روز بر نگاه تو آشوب میزنند
مغضوب تیغ و دشنه حمام فین تویی
وقتی امیرهای کبیرت نشسته اند
وقتی هزار قرن تمام است ای وطن
تو راست قامتی و به زیرت نشسته اند
ای سرزمین خسته رنجور زخم و درد
با دوری از بهار بخارا چه میکنی
با زخمهای قلب سمرقند و رودکی
با هجر بلخ و مرو مدارا چه میکنی
از غمزه های چشم بخارا که بگذریم
با چشمه های سرد زرافشان چه میکنی
بی شهسوار خفته میان حرمسرا
با دشنه های اشرف افغان چه میکنی
هر روز درد تازه ای و زخم تازه تر
هر روز پای لنگ تو را سنگ میزنند
هر روز پای گوش پر از مهربانی ات
در گوشه های زخمه ات آهنگ میزنند
الوند سرکش است و دماوند و بیستون
صدها هزار کوه بلند آشیان توست
سیمرغ شو به سادگی از این وطن مرو
دلهای پاک مردم من آسمان توست
عمری است گفته ام که از آغاز زندگی
سلطان لایزال دل و جان من تویی
ای سرزمین یکه و تنهای کائنات
ایران من تو بودی و ایران من تویی
حماسی و زیباست
زنده باد ایران