با ریتمِ آهنگی که اسمش را نمیدانی بلندم کن
از آخرین ساعاتِ بی پایانِ مهمانی ، بلندم کن
"دارم میفتم مثل سروی ناز چشمم مست مویی باز"
"با اسب از متنِ خیابان های بارانی ، بلندم کن"
من روی دیوار و درِ کشور نوشتم وقت کم دارم
چون پرچمی بالای سر در لحظهٔ آنی بلندم کن
ما عمرمان کوتاه برای خنده کوتاه است نفس هامان
با باد روی شانه های سبز کیهانی بلندم کن
تا آخرین لحظه نشستم سایه های شوم را راندم
تا دست در دستم برقصی و بچرخانی بلندم کن
از مهرِ من تا ماهِ ما جنگست دل تنگست دل خونست
از خاک با آرامی از ، تندیسِ میدانی بلندم کن
از چشم هایم میچکد شیپورِ آزادی به نامِ عشق
من را شبیهِ غربتِ فــریادِ آبانی ، بلندم کن
بی ترس و بی گریه به پای چوبه های دارِ مادرزاد
بازآ به رسم حرمتِ بیدارِ انسانی ، بلندم کن
چرخی بزن چون رعد و برقی ناگهانی از زمین ناگاه
در پیچ و تاب گردباد سخت و طوفانی بلندم کن
یک بار ثابت کن زمین بی جاذبه بی ارزش و سرد است
با سبکِ خاص خود ، بیا از متنِ ویرانی بلندم کن
دست از تمامِ جان برای روحِ خود شستم بیا ای دوست
چون قاصدک های رها از معبدِ مانی بلندم کن
مرداب جای ما نبود از اولش ، نیلوفری تر باش
تا قلّه های سرد و برفی و زمستانی بلندم کن
همراه با رویای آزادی ،رهایی ، خنده های شوق
با بوی مستِ "پونه" ها از این پریشانی بلندم کن
افسانه_احمدی_پونه
خوشمان آمااااا..😎
درود بر پونه خانوم ساکت شاعر توانا بود هر که دانا بود..🤭
قشنگ بود شعرتون
برقرار باشید