دلتنگم امشب شانه ات را دوست دارم
آن شانه ی ، مردانه ات را دوست دارم
یخ کرده ام از دوری ات هم صحبتم باش
گرمای دست و چانه ات را دوست دارم
پیکی بریزی ، لا به لای حرف هایت ؛
مستی ترین پیمانه ات را دوست دارم
عقل از سرم بردی ، مرا دیوانه کردی !
من آن دلِ دیوانه ات را ، دوست دارم
بشکن قوانینی ، که می گیرد مرا از ؛
آغوشت آن کاشانه ات را دوست دارم
خاموش کن با بوسه هایت آتش دل!
لب های بی شرمانه ات را دوست دارم
آرام می گویی ، تو را من دوست دارم
رفتـارِ مظلومانه ات را ، دوست دارم !
بر گونه ات افتاده چال از خنده هایت
لبخندِ مشتاقانه ات را ، دوست دارم
خمخانه ی شیراز در چشمت نشسته !
چشم از خُمِ مستانه ات را دوست دارم
شب تا سحر با تو نشستن شد فراهم
در گوش دل افسانه ات را دوست دارم
چشمم در آغوشت ، شود باز و لبانت ؛
روی لبم ! صبحانه ات را دوست دارم
یک روز کامل ، پیشِ رویت در بهشتم
من سفره ی عصرانه ات را دوست دارم
رویای تو هر شب ، مرا دیوانه کرده !
هم سایه ات هم خانه ات را دوست دارم
افسانه_احمدی_پونه
درود پونه خانوم عزیز