يکشنبه ۲ دی
بمیرانم شعری از وحید یوسفی مهر
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۴۶ شماره ثبت ۱۲۸۷۳۹
بازدید : ۱۲۷ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب وحید یوسفی مهر
|
۱۵۳
بمیرانم، مرا این لحظه ها هستی نمی بخشند
بگردان باده ای، این جرعه ها مستی نمی بخشند
هیاهو را بخوابان با یکی زخمه یْ به چنگ خویش
که ما باشیم و آواز و دل تنها و تنگ خویش
بیاور شاعر شوریده شعری نو که لحن زاغ
بیفتاده زمستان و خزان گونه به جان باغ
و پژمرده ست و افسرده ست و از بن ریشه ها کنده ست
نه دلگرمی دهد "حالا" نه امیدی به آینده ست
بزن بر زیر آوازت تو ای آوازه خوان پیر
مِی و چنگِ چگوری و سرود نو بکن زنجیر
که برخیزد ز خواب رخوت خود باغ بی برگی
و گردد جاودان در لحظه های بکر بی مرگی
راوی: #وحید_یوسفی_مهر
۱۴۰۲/۱۲/۱۷
دور گوبا دور آن شاعر شوریده پیر است که این روزها گویا ز دردی و ز داغی مدام زیر آواز می زند. ما هم گوش جان داده و نغمه اش را نیک می شنویم و به قدر قوه و در حد توان به خط آورده در نظمش، به یادگار در لحظه ها می سپاریمش. ما ندانستیم چه شد که این شوریده باز هم سر از کوچه پس کوچه های خلوت تنهایی ما درآورد، اما سخت دلتنگش بودیم در آن روزهای بی خبری و بی نشانی. حالا که آمده است او صاحب خانه است و ما میهمانی که می کوشیم امانت دار نیکویی برای درد و آوای او باشیم.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا سرودید
زنده باشید به مهر