عزم کردم به شبی من ترک _ سیگار کنم
لیکن این محنت و غم را به که من بار کنم؟
اوست مونس به شبان _سیه تنهایی
او نباشد به که من نالهء غم دار کنم
بوسه اش بر لب من هر شب و روزی باقی
بی وفاییست اگر ترک چنین یار کنم
رقص_ دود است و مرا رقص_ خیالین طلبد
تا بدان دود دک از دل غم_ بسیار کنم
گر که روزی من از او دور بمانم خواهم
شب بیاید که به شب وعده ء دیدار کنم
"عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند" 1
کافر عشقم اگر عزم به اغیار کنم
از چراغ_ سر_ او تیره شبانم روشن
بعد. شاید نگهی بر مه_ شبکار کنم !
سالها همدم و همراز دل تنگم بود
چه سزاوار که اورا به دلم یار کنم
ای تو خواننده که نشناختیم" شیطانم "
آمدم وسوسه بر آن دل تب دار کنم
از نهان کاری من بس که حواست جمع است
به عیان دعوت از آن حضرت_ هشیار کنم
تا بیایی و دمی با من و رندان باشی
تا که با دود تو را وصل به دل دار کنم
خود بدیدی که الطاف بگفتم از دود ؟
تا که خر کرده تورا وصل به سیگار کنم ؟
حامد _ خر شده هم آنچه بگفتم نشنید
باید این نامه ء خوش قافیه تکرار کنم !
1.تضمین از غزل خواجه حامد زرین قلمی 4/11 /1389