يکشنبه ۲ دی
غبار دلتنگی شعری از وحید یوسفی مهر
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۴ فروردين ۱۴۰۳ ۱۶:۵۷ شماره ثبت ۱۲۸۶۷۰
بازدید : ۱۵۰ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب وحید یوسفی مهر
|
نشسته بر دل ما غبار دلتنگی
به دل نمیزند این نغمه ها دگر چنگی
سفر کجا بروم کآسمان من بی تو
به هر کجا بروم نباشدش رنگی
فتاده از تپش و هیچش اشتیاقی نیست
درون سینه به جا مانده از دلم سنگی
چو راه خفته ی بی رهگذار و خاموشم
مسافری چو به رفتن نکرده آهنگی
به تبرئه چه نیازی بود مرا بی تو
ز لکه ای که نشسته به دامن از ننگی
نزن به ساز خود ای چنگی محال اندیش
به دل نمی زند این نغمه ها دگر چنگی
* مدت ها بود که شاعر این سورده ها در من خفته بود و هر چه فریاد و مویه می کردم بیدار نمیشد، گویی خواب به خواب رفته و یا خود را به خواب زده است و سر بیدار شدن ندارد، خوب ما هم دلتنگ دیدارش بودیم و دل داده اش، اما او گویی بی خبر از احوال ما و دل، خفته بود و هیچش دل تنگی ما را به روی نمی آورد.
ندانستم چه بر سر این کهنه شاعر سیگاری و دود آلوده و خواب زده ی ساکن درون من، افتاده، که این روز ها، از رخت خواب رخوت خود برخواسته و مدام در گوشه ی باغچه اش به زیر آواز می زند، ما هم که دلمان برایش لک زده بود، گوش جان می سپاریمش و هر آن چه او در خلوت خویش با آن صدای ناتوان ماسیده در سینه اش، می خواند، واژه واژه به خط کرده و سطر به سطر به یادگار می نویسیمش.
۱۴۰۲/۱۲/۱۲
|
|
نقدها و نظرات
|
همچنین هر ورق سال جدید قرعه بخت | |
|
درود بر شما, برگه های تقویم فهرست سعادت های روزانه | |
|
دمنده چون اوست چنین می شود گاهی | |
|
سپاس ما غم آلوده ترین عاشق شوریده ی شهریم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید