سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        بهار معتزل اتفاقی

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر تلما نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۲۱ شماره ثبت ۱۲۸۴۶۰
          بازدید : ۶۹۷   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
        سرباز کوچکی در تو پنهان است
        تاج اهورایی ات
         بر گیسوان شب پیدا،
        _تاراز هم، شقایق بسیار در دل دارد_
        .
        .
        .
        دهاتی زاده نیستم اما
        دهانم بوی صلح آسمان  میدهد
        سرباز کوچکی در تو جان داده، میدانم
        پادشاه  قصه های دیر من!.. 
        .
        .
        .
        کولی زاده نیستم اما
        دامن  سرخابی سیرم را
        به خنیاگران شاد میسپارم،
        پیشانیم گرم افتابی زرخ

        سگان خسته ی هیچگاه
        _ملخهای عصیان بهشت گمشده_
        کافه های بی مرال
        را گشتند
        _خوشه های برف و ترانه و ودکا
        را _
        و طره های سیاه سیاه سیاه.. 
        و دیگر هیچ
        و دیگر هیچکس
        .
        .
        .
        چسبیده ام
        به عطر  پیراهن تو
        که
        فلسفه ها متلاشی شود،
        پیچیده ام
        به بلندای آغوشت
        تا همه ی آبهای جهان از آسیاب بیافتد
        و زخم، پشت زخم،
        تو
        ای خوب من! 
        زخم زاده میشوی.. 
         
        پی نوشت: 
        من قرنها، محتسب گنج ساقی ام
        گشتاور تجانس عقل رواقی ام
        ای شوره زار تلخ، به دریا نمیرسی
        پیچیده در اثیر و ثریا، تلاقی ام
        بر نطع پر تامل خورشید مومنم
        در روزگار زخم زمین، راز باقی ام 
        با هر شکوفه، تازه تر از پامچال صبح
        هم بزم مویه های غریب عراقی ام
        شولای سبز جنگل و خون کبوترست
        در شعرهای نازک و عطر اقاقی ام
        آغوش خسروانه ی البرز،  با منست
        ابرم، بهار معتزل اتفاقی ام...  
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6