سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        تشنه مرام

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ ۰۶:۵۶ شماره ثبت ۱۲۸۲۷۵
          بازدید : ۱۱۰   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        تشنه مرام
         
        چشمم افتاد برآب
        آبِ جاری با خودش بُرد ، چشم مرا
        حالا که دگر چشمم رفت ،
        میکنی عشوه برام ؟
        حالا که همه دنیام ،
        شد نقشِ برآب ؟
         
        ببین در امواج آب ،
        چهره ام چند تا شده
        بیا و بشمار مرا
         
        صحبت از آب که می آید میان
        حیف است ازعباس حرفی نزنم
        هنوز انگشت به دهان است زمان
        جز او سقایی تشنه لب ،
        واقعاً بگو که دیده ، تشنه برآب ؟
         
        مَشک را پُر میکند ،
        دشمنان هِی میزنند دشنه برآب
         
        اینکه جگرِ تک تک تان را ،
        یکریز ریش ریش کنم ،
        زشته برام
        من که سلّاخ نی ام تا دلِ کس خون بکنم
        وقتی ازشهید سخن میگویم ،
        مثل اینست که بگویم :
        رفت دگر چشمم برآب
        یا بگویم :
        رفت دگر چشمه برآب
         
        من از یادِ چشمه جان میگیرم
        کورمکن عیشِ مرا
        بگذرخواهشاً ازمنِ سرگشته ،
        ز این تشنه مرام
         
        بهمن بیدقی 1402/10/6
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۴۶
        استاد بیدقی

        متن ادبی زیبایی است

        و برای شما آرزوی موفقیت دارم .
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۴۳
        با سلام و عرض احترام آقای خوشرو بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۱۲:۲۹
        سلام واحترام جناب بیدقی
        درود بر شما
        پایدار باشید
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۴۳
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        مجید بهلول (میثم)
        جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۱۰:۵۸
        درود‌برشما
        خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۳۲
        با سلام و عرض احترام آقای بهلول بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۲۲:۳۳
        سلام شاعرواستادگرامی
        احسنت به قلم ماهرانه
        وطبع شاعران و زیبای شما
        هزاران درود دروداستادعزیز
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۳۱
        با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
        بینهایت سپاسگزارم از لطف بی پایانتان
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4