سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        امان ازدلِ مادر

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ۰۶:۳۸ شماره ثبت ۱۲۸۲۴۴
          بازدید : ۱۳۹   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        امان ازدلِ مادر
        " تقدیم به مادران چشم انتظار "
         
        وقتی میمرد ، هنوزچشم انتظار بود
        امیدی که دگر، دراحتضار بود
         
        هنوزم که هنوزه ، غرق ،
        به رؤیاهای خوبِ اتصال بود
         
        دردنیا دگر وقتی ، باقی نمانده بود ،
        وگرنه او دگر،
        سردارِ انتظار بود
         
        همه سرزنده گیِ مادری اش را ،
        به راهِ انتظار گذاشت او
        چهل سال آزگار کم نیست
        خودش یک عمرِکامل است
        قربان دل مادری که یکعمر،
        در انتظار بود
         
        امان ازدل مادر !
        او غمِ یعقوب را فهمید
        او درد ایوب را دانست
        آخر آنوقت که پسرش به جبهه رفت ،
        پسرش تنها ، بیست سالش بود
        ولی حالا، اگرمانده بود دگر مردی مُسن بود
        هرکه هنری دارد
        هنرِاوهم که هیچوقت، ازآن سیرنشد ،
        تا لحظه ی آخر
        اشک بود و انتظار بود
         
        چشمش خشک شد به در
        پسرش از در نیامد
        وقتی او مُرد ،
        پسرش به پیشوازش آمد
        سیلِ اشک و بوسه بارانِ دستِ روحِ مادر،
        پایانِ انتظار بود        
         
        بهمن بیدقی 1402/11/16
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جواد مهدی پور
        چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ ۱۹:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ ۲۰:۱۲
        با سلام و عرض احترام آقای مهدی پور گرانقدر
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        علیرضا جهان آرا (جهان)
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۰۲:۵۷
        بسیار عالی و زیبا
        درودتان باد جناب بیدقی
        ،🥀🥀🥀🥀🥀🥀🙏🙏
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۰۶:۲۴
        با سلام و عرض احترام آقای جهان آرا گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۱۶:۲۸
        درود برجناب بیدقی

        جالب و زیبا بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۴۲
        با سلام و عرض احترام آقای فتحی گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۲۲:۳۱
        باعرض سلام
        شاعر واستاد بزرگوار
        شعری دلنواز وشورانگیزی خواندم
        بسیارعالی و زیباسرودی بود
        درود .درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۲۳:۳۵
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        بینهایت سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4