سه شنبه ۶ آذر
خشت شعری از مریم رحمتی پویا
از دفتر سنگ خارا نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ ۱۴:۰۱ شماره ثبت ۱۲۷۹۲۹
بازدید : ۱۶۶ | نظرات : ۳۰
|
دفاتر شعر مریم رحمتی پویا
آخرین اشعار ناب مریم رحمتی پویا
|
این خشت که زندانی هر دیوار است
در بند و اسیر و تشنه ی دیدار است
روزی چو غبار راه رقصان بوده است
بر باد سوار و مست و خندان بوده است
باران که رسید ناگهان بیدل شد
تن داد به عشق آب و در دم گِل شد
چتر شب از آسمان که آویخته شد
سلول به سلول در آمیخته شد
شب رفت و سحر جلوه نمایان میکرد
آن چشمه ی نور را فروزان میکرد
خورشید درخشان شد و گرما بخشید
ذرات طلا به هر طرف می پاشید
آبی که به خاک ره در آمیخته بود
در وسوسه ی شمس به همریخته بود
چشمش که به خورشید سحر دوخته شد
عشقش به غبار زین میان سوخته شد
کم کم ز بر عاشق مجنونش رفت
آن شوق و تمنا ز دل خونش رفت
دیگر پس از آن جفا نشد خاک آن خاک
خشتی شد و افسرده ز عشقی ناپاک
مریم رحمتی پویا"تمنا "
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و سپاس فراوان ممنونم از محبتتون بزرگوار لطفتان مستدام زنده باشید به مهر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حکیمانه و زیباست