يکشنبه ۴ آذر
تاراج شعری از مجتبی یزدی صوفی
از دفتر دیوان صوفی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۲۳:۴۰ شماره ثبت ۱۲۷۳۰۳
بازدید : ۱۶۹ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر مجتبی یزدی صوفی
آخرین اشعار ناب مجتبی یزدی صوفی
|
به تاراج آمدی ای دل؟ ندارم چیز قابلدار
دو چشم خون فشان دارم بیا از صورتم بردار
ملامت میکنی مارا؟نمیدانی که دردم چیست؟
بیا در گوش تو گویم هزاران جلوه از دلدار
به یک آن ناله شبگیر من گوش فلک کر کرد
مگر کر بودهای ای دل که نشنیدی،همین یکبار؟
قرار ما نبود این که مرا دیوانه گردانی
سرم را برنهی چون عاشقان بر گوشه دیوار
دگر چیزی نماند از روح چون آیینهی عاشق
سیه گشتست روح من به سان شیشه و زنگار
پی یاد رخ دلدار مه سیمای شیرین لب
گذر دارم دمادم از کنار لالهی گلزار
نفس حبس و روان از عشق اندر حسرت پرواز
زنم بر سینه خود نیش تیز دشنه و مسمار
بیا صوفی که دل ما را پی خاک بلا رانده
به دست خود بکش من را برون از زیر این آوار
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مجتبی یزدی (صوفی)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.