عطرِ سکر آورِ اقاقی ها ، بر تنِ خیسِ کوچهِ سرگردان
باز باران ترانه خواند از تو ،عطشِ جاودانِ آتش ها
بوی نارنج حریمِ گیسویت، ای اوستایِ مست و بی پروا
یشتِ لب بر لبم نشست بانو ، شعله یِ پاک ، نوایِ آتش ها
واژه آمیخت با لبِ احساس ،شعر جاری بر تنت زیبا
آبشارِ پرنیان مویت ،ای اهورا حریرِ آتش هاست
سیبِ ممنوع تو را به یک بوسه ، چیدم و بر بهشت خندیدم
تو تجلیِ نور و شهوت و راز ، تن تو آخرین یسناهاست
شعرِ گمگشته ی عصیان دامن ، سنیوریتایِ رقص آزادی
جلوه گاه هوس ،هراسِ چشمانت ،هرسِ روحِ شعرِ عصیان ها
مستِ رخساره ات سرابِ خیال ،هرمِ صحرا ،حریقِ رویاها
غزلی هم ردیف طوفانها ، ماهِ عریانِ مرگِ باورها
بغضِ دریا سکوتِ لبهایت ، شعر خواندی هوا ابری شد
موی تو بافتم خدا اینجاست ، معتکف در حریم موهایت
سبز از آبیِ نگاه تو شد ، گیسومِ مه گرفته در باران
ای غرورم تنِ پر احساست ، زندگی بخش شرارِ آغوشت
من که لبریزم از تو آبان یشت، دخترِ سرکشِ وجودم ، راز
بانویِ آینه یِ روحم باش ، شاعرِ واژه یِ غم و احساس
گم شدم در تو خودم را یافتم ، در پناهِ سپیده چشمانت
ذره ذره شبم به یغما رفت ، کوچه ها از حضورت غرق در یاس
دلنوشته زیبایی است