سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم.
شعری پیش رو داریم از جناب آقای
حشمت الله محمدی ( بی همراز)
که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
🔴 چنانچه مستحضرید این غزل در وزن
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
(هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
ل _ _ _ / ل _ _ _/ ل _ _
سروده شده است گرچه در برخی مصاریع خروج از وزن مشهود بود
از نظر عروض دانان قدیم بحری مانند هزج که از تکرار مفاعیلن حاصل شده و اوزان مختلفی با ازاحیف از آن منشعب شده است مثل همین
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
وقتی میگوییم مسدس یعنی (شش تایی) سه رکن در مصراع اول و سه رکن در مصراع دوم
🔶 نکته
در عروض عرب واحد شعر بیت است نه مصراع
وقتی میگوییم محذوف یعنی از رکن آخر یک هجا حذف شده است.
🔶 البته عروض دانان عصر حاضر مانند دکتر شمیسا معتقدند که هر وزن آهنگ مستقلی است و هیچ وزنی از وزن دیگر به دست نیامده است و بحث زحافات از نظر علمی بنیانی ندارد.
🔶 حال این گفتار چقدر درست است یا نه بحثی دیگر می طلبد اما مثلا
شمس قیس رازی می گوید
( زحف به معنای دوری است از اصل و تاخیر از مقصد و مقصود و از این جهت سهم زاحف تیری را گویند که از نشانه به سویی افتد، در اصطلاح عروض هر تغییری که به اصول افاعیل عروض درآید آن را زحاف خوانند)
خواجه نصیر در این مورد میگوید
( همچنان که ارکان سالم را اصول خوانند ارکان مغیره را فروع خوانند و برخی به جای تغییر، زحاف میگویند)
دکتر خانلری اختلافاتی را که در اوزان اصلی رخ می دهد اما وزن را از قاعده خارج نمیکند زحاف نام گذاشته است
و دکتر محسن کرمی زحاف را در اصطلاح عروضی تغییرات جایزی می داند که به افاعیل عروضی وارد میگردد تا اجزای غیر سالم یا مزاحف حاصل شود
🔴 از لحاظ ردیف و قافیه باید عرض کنم گرچه ردیف در طول این شعر خوش نشسته و شاعر توانسته است جریان روایی شعر را با ردیف انتخابی خودش جلو ببرد اما برخی قافیه های معیوب از ظرافت این شعر کاسته است.
قوافی مانند
👈غم ها، دشمن ما، درها، دل ما،
کامی ما
در یک غزل از ایرادهای فاحش به شمار می آید و شاعران عزیز حتما و قطعا باید به مباحث قافیه خصوصا حروف الحاقی توجه کنند در سایت هم دربخش وبلاگ بحث قافیه ان شاء الله آرام آرام جلو میرود و دوستان میتوانند به این مبحث هم مراجعه کنند.
و از دستار خوان علم در شعر ناب ، شده لقمه ای بگیرند.
🔴 گرچه غزل و آنگونه که تعریف این قالب را کرده اند برای عاشقی و عشق بازی است ولی در طول تاریخ و در سیر تعویض ذائقه ها، در غزل نیز تغییراتی حاصل شده و الحان متفاوت و تلفیقی در این قالب پدید آمده است خصوصا غزل های نئوکلاسیک، که در نقش های اجتماعی و سیاسی و ملی و مذهبی و آیینی نمود پیدا کرده است.
حال که شاعر این صفحه مقوله ی مرگ را در شعرش آورده و از آن در این غزل بهره گرفته جای بحث اجتماعی و فرهنگی و حتی دینی است که در این نقد
نمی گنجد
اما آنچه اهمیت دارد فضای یکنواخت اندوهناک و کمی ناامید کننده در این شعر است که متاسفانه شاعر آن را به مخاطب القا می کند و مخاطب را به لبه ی پرتگاه عدم مبارزه و تلاش و امید سوق میدهد.
🔴 (ملال) بودلر در شعر
زنده یاد دکتر رضا براهنی که منتقدی زیرک و هوشمند بود برخی منم گویی های شاعر در شعر و کل شعر را به من شاعری سنجاق کردن را ملال بودلری
می داند.
که برخی از ملال های بودلری سمبولیستی و برخی فردگرایی است اینکه شاعر با آغوش باز از مرگ سخن بگوید شاید خوشایند عده ای نباشد چه این مرگ، فوت واقعی باشد چه نمادی از نیستی و ناامیدی
اما باید عرض کنم که تمامی موتیف هایی که شاعر، حول محور مرگ ترسیم میکند همگی سطحی و خودمحورانه است.
فاصله گرفتن از احساسات آبکی در شعر رسالت اولیه ی شاعر است ، شاعر باید با وزش های عاطفیِ زیبا تودر توی شعرش را جلا دهد و افق های روشن را در شعر پدید آورد
وقتی شاعر در اعماق و اوساط شعرش ایستاده باید مخاطب را بدون زحمت و پیچیدگی به آن نقطه بکشد وگرنه بی سر و ته نویسی که شعر نمیشود و یا دادن کدهایی که فقط شاعر از عهده ی باز کردن آن برآید که هنری نیست البته جناب همراز اصلا پیچیدگی خاصی در شعرشان ایجاد نکرده اند و شعر روان است و عام فهم حالا چرا به این جا رسیدم لا ادری ولی الکلام یجر الکلام
🔴 از نقاط قوت این شعر می توانم به سهل و ممتنع بودن زبان آن اشاره کنم که این خصیصه گاه تا جایی کشیده شده که کلام را تا حد عامیانه ترین جملات پایین آورده مانند
( بیا دورت بگردم، پس کجایی؟)
اما این سادگی کلام به ابتذال کشیده نشده و دارای معانی ژرفی است که به شعر استحکام بخشیده است.
نقد را به خاطر اینکه ملال آور نشود پایان می دهم و برای جناب
بی همراز آرزوی موفقیت دارم.
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی