جمعه ۷ دی
حق سِتا شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲ ۰۶:۴۸ شماره ثبت ۱۲۶۹۴۷
بازدید : ۱۴۹ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
حق سِتا
در سکوتی پُرصدا
با هرحضوری ، حق ستا
در یه سربالاییِ رود ،
جایی که چون قورباغه ای ،
میخوانْد او ابوعطا
میرفت سوی عشق خود
دریای خود
اما حسابی پُر فَتا
فُتوت کارش شده بود
کمک به مردم ، سیبلی شده بود ،
او هم بسانِ دارت بود
یکریز بسوی یاری ای ،
خودش را میکرد پرتاب
بیتابِ بیتاب
انگاری ،
مرگش یه لحظه دیگر بود
خواب و خوراکش زابراه
همچون تختیِ رؤیاها
به دنیا میکرد خطاب
با زبانِ بی زبانی
: دست بردارید ازاینهمه یکریز خطا
: دزدی به زیرِ این ردا ؟
خجالت دارد واقعاً
آمد به گوشش یک ندا
تو سارقِ دلها شدی
دگر بیا بسوی من و زینهمه ،
دویدنهایت دست بردار
تقدیرش گفت : فنجانهایی ست دراین سینی
قهوه ی قجری ست این ، یکی بردار
تقدیر، جوانمرگ شدنِ آن جوانمرد را رقم زد
چند لحظه بعد ،
پروازکرد او بیصدا
بهمن بیدقی 1402/10/21
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار سپاسگزارم از لطف شما شاد باشید | |
|
با سلام و عرض احترام آقای پورزارع بزرگوار سپاسگزارم از لطف شما شاد باشید | |
|
با سلام و عرض احترام استاد بزرگوار سپاسگزارم از لطف شما شاد باشید | |
|
با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار سپاسگزارم از لطف شما شاد باشید | |
|
با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار سپاسگزارم از لطف شما مؤید باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما جناب بیدقی بزرگوار
زیباقلم زدید