من می روم

می روم من
همین قدر کوتاه و رسا
نپرسید مقصد را نمیدانم تا کجا
تا دور شوم از این شهر حسود
باز میگویم جای من این جا نبود
می روم من
تا جا بماند این کوچه و خاطرات
بین من این همه مسافات
دور میشوم از خاک این غربت
کم نکشیدم من از این تربت
می روم من
تا پایان یابد این قصه
من و این همه غصه
دروغ چرا بگویم دلتنگم
با تو رفت آن حال قشنگم
می روم من
تا پاک کنم از تنم گرد و خاک این خرابه
دیر فهمیدم  که همه چیز این شهر سرابه
و دیگر باور نمیکنم دروغ را
ترک میکنم این خانه بی فروغ را