جمعه ۲ آذر
ایینه ی ایام شعری از توحید هاشملو قلمدار
از دفتر غم عشق نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲ ۲۰:۳۷ شماره ثبت ۱۲۶۶۶۲
بازدید : ۱۵۰ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر توحید هاشملو قلمدار
آخرین اشعار ناب توحید هاشملو قلمدار
|
دیدم خود را در آیینه ی ایام شبی
پیر و فرتوت،داشتم مختصر تبی
فریاد سنگ بر سر آیینه یا ربی
نمانده طاقتم شبهای بی خوابی
آنچه شد بر من درد شد
تنم از بخت بدم سرد شد
شد جهنمی زان دهر در دلم برپا
عاجز زخود که دیگر نشدم سرپا
اهم جوانیم خلاصه در یک آه شد
حیف عمرم که زیک هیچ تباه شد
به ظن خود درختی پر بار کاشتم
زخود و رهگذر درخت پر اثمار پنداشتم
نفهمیدم که در خاک نمک بار کاشتم
با پای برهنه بر بیابان پر خار گام برداشتم
زِجَهلم با جاهلی به جهالت پا گذاشتم
نفهمیدم زندگی نه،جهنم افراشتم
بر دل خود درد و غمِ عالَمی انباشتم
از درد آن حال زحال خود بی خبر ماندم
خطایم آگه نبودم و زان حال پیگیر ماندم
از آن ویرانه پیری من ماند به خاطره
هنوز حس میکنم آن درد ها را خلاصه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
" به دریا شکوه بردم از غم دشت
از این عمری که تلخ تلخ بگذشت
به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری میزد به سنگ و باز می گشت"
شهادت مظلومانه جمعی از هم وطنان بی گناه را
تسلیت عرض میکنم