علی بود و یک کوچه و شهر اندوهناک
چهل مست و خونخوار و صد صیحهی هولناک
علی بود و زهرا و دندان کفتارها
شب و آتش و ناله و میخ دیوارها
کسی گفت هیزم به بیت علی افکنید
زن و چادرش را به یک شعله آتش زنید
یکی زد سر فاطمه داد از پشت در
حسن دید و در لحظه جان داد از پشت در
کمی بر سر پنجه پا شد که حائل شود
مگر مانع از ضرب دستان قاتل شود
ولی قامتش باز در حدّ مادر نبود
دریغا سپر بهر دخت پیمبر نبود
زدند و زدند و زدند و زدند
کسی عاقبت تا ز پایش فکند
شد افلاک در داغ مادر شریک غمش
سحاب آمد و اشک بارید در ماتمش
در این دم خدنگی زدند و امیری فُتاد
شغالی به گرد آمد و دید شیری فتاد
سگی حلقه از ریسمان بر ید شیر زد
صلایی ز مستی از آن فتح و تسخیر زد
بدیدند اسد را دگر قامتش نیست راست
وگرنه کجا سگ هماورد شیر خداست؟
بشد صید و بَستندش از پا و از سر به دست
همان کاو ز جا کند درگاه خیبر به دست
نشد باورم، حضرت خاستن برفُتاد!
که حیدر، همان میر خیبرشکن برفتاد!
داماد خراســانی
شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه تسلیت