خدا دلگیرم از دنیای دوری
از این شادی از این لبخند زوری
خدا دلگیرم از رسم زمونه
از این حسرت که در دلها میمونه
خدا دلگیرم از تو این همه درد؟
از این داغی که لیلی بر دلم کرد
از این چشمی که دائم گریه داره
ازاین بهت لبی که شکل غاره
از این اشکای پاک روی گونه
از این قلبی که دائم خون خونه
از این لیلی که موها داده بر باد
از این عشقی که جون تازه می خواد
از این تابوت که در خاکی نهفته است
از این جسمی که در تابوت خفته است
از این بغضی که هر شب توی سینه است
از این دوری که سهم من ز کینه است
خدا دلگیرم از لبهای بسته
که تاوانش شده یک دل شکسته